![]() بررسی جایگاه و نقش اصل اعتدال در تربیت اسلامی از منظر قرآن و روایاتچکیده : هدف اصلی این پژوهش تحلیل جایگاه و نقش اصل اعتدال در تربیت اسلامی از منظر آیات و روایات میباشد. در راستای هدف پژوهش و به علت گستردگی مقوله تربیت با انتخاب چهار ساحت از مجموع ساحتهای تربیت، پنج سوال طراحی گردیده است. این سوالات شامل دو محور کلی، تبیین مفهوم اعتدال با توجه به واژههای مشابه چیست؟ و نقش و مصادیق اصل اعتدال در تربیت اخلاقی، اجتماعی، سیاسی، و اقتصادی کدام است؟، میباشد. روش مورد استفاده در این پژوهش تحلیلی –اسنادی است که با تحلیل و بررسی اسناد، یافتههایی را از متون مرتبط با موضوع استخراج و مورد استفاده قرار گرفته است. از مهمترین یافتههای پژوهش در سوال اول میتوان به اعتدال تکوینی و تشریعی، تبیین و تاکید بر جنبهی عینی و عملیاتی اعتدال، میانهروی مبتنی بر شرایط و خصوصیات در مکتب اسلام و نظام تربیتی آن اشاره کرد. در سوال دوم اعتدال در تربیت اخلاقی در دو محور کلی اعتدال قوا و صفات اخلاقی تبیین گردیده است. یافتههای مهم سوال سوم شامل؛ تبیین اعتدال در تربیت اجتماعی در دو سطح رعایت اعتدال در تعاملات اجتماعی و ایجاد تعادل بین تمایلات و ارزشهای فردی و جمعی، میشود. در سوال چهارم به این نتیجه رسیدیم که اعتدال در تربیت سیاسی به معنای انجام تعهدات و وظایف شهروندی و حکومتی بدون افراط و تفریط، میباشد. در سوال پنجم رعایت اعتدال در تدبیر معاش و تلاشهای اقتصادی، مهمترین محورهای اعتدال در تربیت اقتصادی هستند. در مجموع میتوان گفت در نظام تربیتی اسلام مجموع امکانات و قوانین لازم برای رسیدن به اعتدال وجود دارد و تنها باید با یک برنامهریزی متناسب با شرایط و نیاز مربیان و متربیان ان را از حالت بالقوه به بالفعل تبدیل کرد. کلید واژهها : اعتدال، تربیت اسلامی، عدل، قسط، سوی، قصد، وسط. فهرست مطالب فصل اول کلیات پژوهش.. 1 مقدمه....................................................................................................................................................2 بیان مسئله.............................................................................................................................................3 تعريف مفاهیم و اصطلاحات پژوهش :.. 8 فصل دوم مبانی نظری و پیشینه پژوهش.. 11 ج ) جمع بندی و ارائه چارچوب نظری پژوهش :.. 48 روش پژوهش....................................................................................................................................53 فصل چهارم یافتههای پژوهش.. 56 سوال اول: مفهوم اعتدال با توجه به واژههای مشابه، از منظر قرآن چیست؟ 57 سوال دوم : نقش و مصادیق اصل اعتدال در ساحت تربیت اخلاقی از منظر قرآن و روایات چیست؟. 68 سوال سوم: نقش و مصادیق اصل اعتدال در ساحت تربیت اجتماعی از منظر قرآن و روایات چیست؟......................72 سوال چهارم:نقش و مصادیق اصل اعتدال در ساحت تربیت سیاسی از منظر قرآن و روایات چیست؟.. 83 سوال پنجم:نقش و مصادیق اصل اعتدال در ساحت تربیت اقتصادی از منظر قرآن و روایات چه میباشد؟.. 92 فهرست منابع................................................................................................................................115 فصل اول کلیات پژوهش«مفهوم تربیت تنها و تنها در انسان و به سبب قابلیت عقلی و توانایی شناخت و گزینش او شایستگی کاربرد دارد. واژهی تربیت را نه به معنای عادت دادن و نه صرف آموختن و نصیحت کردن و افزودن، بلکه در معنایی مرتبط با واژههایی چون رشد، هدایت، تادیب و تزکیه به کار میبریم که به مفهوم زمینهسازی و مهیا کردن شرایط برای سلامت و نشاط و بلوغ همهی قوای انسانی است. رسیدن به این بلوغ هم در مسیر افزودن و هم کاستن است؛ تا در مسیر کمال مطلوب خداوند، با دستیابی به تعقل، خود مدیریتی، خود کنترلی و خود شکوفایی بتواند، رسم بندگی را به جای آورد و ایمان و عمل صالح را با علم، مراقبت و توجه، به یقین و احسن عمل برساند.» (ادیب، 1390: 13 )توجه به تربیت توجه به حیاتیترین مقوله انسانی است؛ زیرا همهی سامانها و نابسامانیها و... به نوع تربیت باز میگردد. تربیت دارای چند خصوصیت اصلی است که از جمله آنها مبتنی بودن تربیت بر اصول است. اصول در تربیت گزارههای تجویزی هستند که از معرفت به حقیقت و ابعاد وجودی انسان ناشی میشود؛ به بیان دیگر اصول عبارت است از بایدهای ناشی از هستهای ساختاری انسان که راهنمای ما در تدابیر تربیتی هستند. (فرهادیان، 1372) از جمله این اصول در تربیت اسلامی، اصل اعتدال است. این اصل در یک معنای کلی پرورش همهجانبه و متوازن تمام جنبههای وجود آدمی و اتخاذ تدابیر تربیتی بدون یکجانبه نگری و افراط و تفریط است. «با نگاهی گذار به متون دینی متوجه میشویم تاکید ویژهای بر رعایت این اصل در همهی شئون زندگی شده است. این ارزش و مقام تا به حدی است که رعایت آن، موفقیت انسانها را در زندگی دنیوی و اخروی تضمین میکند. اگر انسان در اخلاق و رفتار و کردار خود معتدل شد و از آنچه مخالف این روش بود پرهیز کرد، نفس او با نفوس فلکیه شریک و از آنها کسب فیض خواهد کرد و به این وسیله به درجات عالی خواهد رسید.» (فرجی، 1380: 17 ) بیان مسئله :«انسان در زمره موجوداتی است که کمالشان در فطرت از وجود متاخر افتاده است؛ به همین دلیل در دوره رشد خود یعنی فاصله زمانی بین وجود تا کمالش به کمک دیگران نیازمند است و تربیت برای او ضرورت دارد.» (شکوهی، ۱۳۸۵ : ۳۳ ) «توجه به تربیت توجه به حیاتیترین مقوله انسانی است زیرا همهی سعادتها و شقاوتها به نوع تربیت باز میگردد. بنابراین روی کردن به تربیت صحیح تنها راه برای حرکت انسان به سوی کمال مطلق است. » (دلشاد تهرانی، ۱۳۸۵ : ۳۷) فرايندتربيت،ازواقعیتهایپيچيده،وسیعو تأثيرگذارياستكهازدیر بازدرهمهجوامعبشريوازمنظرهايگوناگونموضوعتدبربوده است. در مورد چرایی، چیستی و چگونگی این فرایند نظرات بسیاری ارائه شده است. (سجادی ۱۳۷۹ ) اما با دقت در این نظرات متنوع میتوان گفت در نگاه غالب اندیشمندان حوزه تربیت تنها، تربیت جامع با توجه به تمام جنبههای وجودی انسان است که منجر به کشف، پرورش و ظهور و بروز کامل استعدادهای انسان گشته و او را به کمال نهایی میرساند به عبارت دیگر یکی از نکات مهم در فرایند تربیت توجه به اعتدال و توازن است. يكيازمشخصاتبارزانديشِهوعملاسلامياعتدالوپرهيزازافراطوتفريطدرهمهیاموروشئونفرديواجتماعياست.بنابراين،درذيلتعريفتربيت،توجه بهرشدهماهنگومتوازنهمهی جنبههایوجودآدميو تنظیممتعادلعواطفو تمایلاتاو متناسببانقشآنهادرتكوينوتعاليهويتوافراطوتفريطنداشتندرتوجهبهبرخيازجنبههایوجوديمتربی باید مورد ملاحظه قرار گیرد. (صادق زاده، 1387) «برای رسیدن به اهداف تربیت، بهترین و کوتاهترین راه مسیر اعتدال در تربیت است. فقدان ساختار تربیتی معتدل و شاکله میانهروی در آدمی، پیوسته انسان را به افراط و تفریط میکشاند. آنچه بستر تربیت فطری و اتصاف به کمالات انسانی را برای آدمی مهیا میکند دست یابی به شاکله اعتدال است که با برنامهریزی همه جانبه تربیتی سامان مییابد. » (دلشاد تهرانی، 1377: 48 ) «واژه اعتدال از عدل گرفته شده و عدل در لغت به معنای میانهروی است و مفهوم مساوات نیز از آن فهمیده میشود.» (قرشی، 1371، ج 4 : 301 ) «و همچنین اعتدال به معنای میانهروی و راست و استوار شدن است. » (مصطفوی، 1360، ج 8 : 53 ) برخی واژگان با واژه اعتدال تقارب و یا تفاوت معنایی دارند. واژه «قصد» از واژگانی است که با اعتدال ارتباط معنایی دارد. اين كلمه و مشتقات آن در قرآن به معنی «راست و متوسّط و معتدل، خلاف افراط و تفریط به کار رفته است.» (محمد بن مکرم، 1414، ج 2 : 354 ) «مقتصد كسى است كه راه راست رود و در كارش مستقيم باشد.» (قرشی، 1371، ج 6: 79 ) «واژه دیگر قِسْط است. قسط در لغت به معنای عدالت و رعایت حق هر چیز در جای خود است؛ و در این معنی بیشتر بر اجرای عدالت در خارج دلالت دارد.» (مصطفوی، 1360، ج 9 : 257 )وسط از دیگر واژگان مرتبط با اعتدال است این لغت به معنای «در میان واقع شدن است و یا هر چیزی که دو طرف مساوی برای آن لحاظ گردد.» (راغب اصفهانی، 1390 : 838 ) از سوی دیگر واژه «تبذیر» با اعتدال تقابل معنایی دارد. «تبذیر در لغت تفریق و پراکنده کردن است و هنگامی که در مورد مال استفاده گردد منظور فردی است که مال خود را ضایع میکند.» (مصطفوی، 1360، ج 1 : 237 ). همچنین واژگان افراط و تفریط از دیگر واژگان دارای تقابل معنایی با واژه اعتدال است. «افراط تجاوز از حد است از طرف زیادت و تفریط به معنای تباه ساختن و کوتاهی کردن است.» (همان منبع، ج 9 :61 ). با توجه به آنچه تا کنون عنوان شد اعتدال از جمله اصول مهم در تربیت میباشد و صاحب نظران عرصه تربیت از دیرباز توجه خاصی به آن داشته و در باب مفهوم و مصادیق آن به ارائه نظراتی پرداختهاند، که البته با ضعفها و انتقاداتی همراه بوده است. اهمیت رعایت این اصل در تربیت سبب شده است تا در قرآن، سیره و کلام معصومین توجه ویژهای به این مفهوم شود که از جمله میتوان به موارد زیر اشاره کرد: «وَ كَذلِكَ جَعَلْناكُمْ أُمَّةً وَسَطاً» و بدين گونه شما را امتى ميانه قرار داديم. (بقره آیه 143 ) «وَ لا تَجْعَلْ يَدَكَ مَغْلُولَةً إِلى عُنُقِكَ وَ لا تَبْسُطْها كُلَّ الْبَسْطِ فَتَقْعُدَ مَلُوماً مَحْسُورا» و دستت را به گردنت زنجير مكن و بسيار [هم] گشادهدستى منما تا ملامتشده و حسرتزده بر جاى مانى. (اسراء آیه 29 ) در رابطه با مطلق و نسبی بودن اعتدال نظرات متفاوتی وجود دارد اما به طور خلاصه میتوان گفت رعایت اعتدال به معنای رعایت حد وسط در برخی موارد مصداق ندارد. «مثلاً در راه وصول به کمال مطلق و خدایی شدن و کسب فضائلی مانند تقوا، طرف و هدف حرکت الله است و وجود حق تعالی بینهایت میباشد و انسان در این راه همیشه در حرکت است تا صفات الهی بیابد، بنابراین پایانی وجود ندارد تا بتوان از حد اعتدال هم سخن گفت. پس میتوان گفت اعتدال بسته به مصداق هم مطلق است و هم نسبی. » (دوست محمدی 1363 :41 ) امیرالمؤمنین علی (علیهالسلام) میفرمایند: «لا تَرَى الجَاهِلَ إِلّا مُفْرِطاً أَو مُفَرِّطاً» نادان را نبینی جز آنکه کاری را از اندازه فراتر کشاند، یا به آنجا که باید نرساند. (الحیاة، ج 1: 97 )پیامبر اکرم میفرمایند: «پدر و مادری که فرزندان خود را وادار به کاری کنند که بعد سبب رنجش خودشان بشود، از رحمت خدا دور هستند. » (وسائل الشیعه، ج 5: 115 ) در مورد این موضوع پژوهشهایی انجام شده است که از جمله آنها میتوان به این موارد اشاره کرد : شکریان (1388) در پژوهش خود با عنوان نقش تربیتی اعتدال در قرآن و نهجالبلاغه، ابتدا به مفهوم اعتدال از دیدگاه اخوانالصفا و جاحظ پرداخته و سپس تربیت معتدل را برابر با تربیت فطری قرار داده که تنها راه تربیت حقیقی و شکوفایی استعدادها در جهت کمال مطلق است و در نهایت مصادیق اعتدال در جنبههای مختلف را بیان کرده است. ظهیرالدین (1380) در بررسی اصول تربیت در نهجالبلاغه، اصل اعتدال در تربیت فطری را به عنوان یکی از اصول اساسی برای موفقیت در تربیت مطرح میکند که عدم رعایت آن سبب نقص عمده در ساختار تربیتی و به نتیجه نهایی نرسیدن، فرایند تربیت میشود.خیرخواه مقدم (1379 )در پژوهشی به تبیین اعتدال و مصادیق آن در قرآن پرداخته است. وی با احصا مفهوم اعتدال و واژههای مرتبط با آن، نسبی یا مطلق بودن اعتدال، شئون اعتدال و عوامل و موانع اعتدال به این نتیجه رسیده است که انسان موظف است از طبیعت و شریعت معتدل خود درس بیاموزد و اعتدال را در تمام جنبههای زندگی خود پیاده کند تا به بالاترین مقامات دنیوی و اخروی دست یابد.تر دست ( 1391 ) در پژوهشی به بیان اصول و روشهای تربیتی مندرج در ادعیه پرداخته است. وی پس از بیان اهمیت و نسبت اصل با سایر عناصر تربیتی، از هفت اصل تربیتی نام میبرد، که یکی از آنها اصل اعتدال میباشد. این اصل به نوعی دربرگیرنده جامعیت است به این معنا که آنچه در تربیت اسلامی مد نظر قرار میگیرد؛ شامل جسم و روح، فرد و جمع، دنیا و آخرت میباشد. بنابراین توجه به این اصل که شخصیت انسان دارای ابعاد مختلفی است باعث میشود که در تربیت به همه ابعاد وجود انسان توجه شود و عدم رعایت اصل اعتدال سبب ایجاد شخصیت کاریکاتوری در فرد میشود. با توجه به آنچه در بالا بیان شد به نظر میرسد تبیین جامع و روشنی از مفهوم، جایگاه و نقش اصل اعتدال در حوزه تربیت و ساحتهای مختلف آن، از منظر آیات و روایات، انجام نشده است. به همین جهت در این پژوهش با محور قرار دادن قرآن و کلام معصومین به عنوان نمونههای واقعی رعایت اعتدال در تمامی شئون زندگی به دنبال پاسخ به این پرسش هستیم که جایگاه و نقش اعتدال در حوزه تربیت اسلامی بر اساس آیات و روایات چیست؟ که به علت گستردگی مقوله تربیت این سوال در قالب چهار ساحت تربیتی بررسی و پاسخ داده میشود. اهميت و ضرورت پژوهش: انجام پژوهش حاضر از دو جهت نظری و کاربردی با اهمیت است: الف ) اهمیت و ضرورت نظری: - افزایش دانش نظری پیرامون مفهوم اعتدال بر اساس قرآن و روایات - افزایش دانش نظری پیرامون جایگاه و نقش اصل اعتدال در تربیت اسلامی بر اساس قرآن و روایات ب ) اهمیت و ضرورت کاربردی: - کمک به سیاست گذاران تربیتی در جهت تدوین و اصلاح خط مشیها و راهبردهای اصولی و معتدل در تمامی ساحتهای تربیتی بر اساس آموزههای اسلامی - کمک به مربیان و والدین در جهت تربیت متعادل و فطری نسل جدید منطبق بر آموزههای اسلامی - فراهم آوردن زمینههای لازم جهت پرورش انسان متعادل بر اساس آموزههای قرآنی و روایی اهداف پژوهش :هدف کلی : تحلیل جایگاه و نقش اصل اعتدال در تربیت اسلامی از منظر قرآن و روایات اهداف جزیی : - مشخص کردن نقش و مصادیق اصل اعتدال در ساحت تربیت اخلاقی از منظر قرآن و روایات - مشخص کردن نقش و مصادیق اصل اعتدال در ساحت تربیت اجتماعی از منظر قرآن و روایات - مشخص کردن نقش و مصادیق اصل اعتدال در ساحت تربیت سیاسی از منظر قرآن و روایات - مشخص کردن نقش و مصادیق اصل اعتدال در ساحت تربیت اقتصادی از منظر قرآن و روایات سوالات پژوهش:1-مفهوم اعتدال با توجه به واژههای مشابه، از منظر قرآن چیست؟ 2-نقش و مصادیق اصل اعتدال در ساحت تربیت اخلاقی از منظر قرآن و روایات چیست؟ 3-نقش و مصادیق اصل اعتدال در ساحت تربیت اجتماعی از منظر قرآن و روایات کدام است؟ 4-نقش و مصادیق اصل اعتدال در ساحت تربیت سیاسی از منظر قرآن و روایات چیست؟ 5-نقش و مصادیق اصل اعتدال در ساحت تربیت اقتصادی از منظر قرآن و روایات چه میباشد؟ تعريف مفاهیم و اصطلاحات پژوهش :الف ) تعاریف نظری : تربیت اسلامی: «تربيتعبارتاستازفرايندتعاملیزمينهسازتكوينوتعاليپيوستههويتمتربيان،بهصورتييکپارچهومبتنیبرنظاممعياراسلامی،بهمنظورهدايتايشان درمسير آمادهشدنجهتتحققآگاهانهواختياریمراتبحياتطيبهدرهمهابعاد.» (صادق زاده، 1389 : 139 ) اعتدال: «واژه اعتدال از عدل گرفته شده، عدل در لغت به معنای میانه روی است و مفهوم مساوات نیز از آن فهمیده میشود.» (قرشی، 1371، ج 4 : 301 ) و «اعتدال به معنای میانه روی و راست و استوار شدن است.» (مصطفوی، 1360، ج 8 : 53 ) اصل : «در فارسی و عربی، واژه اصول (جمع اصل) در چندین معنا به کار رفته است؛ از جمله آنهاست : اصل در معنای مقابل فرع، یعنی هر آنچه وجود فرع بدان وابسته است، مبدأ و مایه نخستین هر چیز، باعث و پدیدآورنده.» (رفیعی، 1390 : 129 ) «اصول تعلیم و تربیت عبارتند از یک سری گزارههای تجویزی که لازم است مفاد آنها در تمام مؤلفههای تعلیم و تربیت جاری گردد برنامه ریزی فعالیتهای تربیتی با توجه به آنها صورت گیرد و اقدامات تربیتی نیز بر اساس این نوع گزارههای تجویزی هدایت کننده اجرا و ارزشیابی شود.» (علم الهدی، 1389 : 464 ) اصل اعتدال: «همانطوریکهحياتطيبههمهشئونوجوديانسانرابهطورمتعادلدربرمیگیرد،فرايندتربيتنيزبايداولاًتمامابعادزندگيمتربيانراپوششدهدوثانياًباتوجهبهلزومرعايتاعتدالوتوازندرهمهیاموروشئونحياتطيبه،بايدبرتمامفعالیتهاوبرنامههایتربيتيتوازنواعتدالحكمفرماباشدوازتعييناهدافوسیاستهاتابرنامهريزيواقدامواصلاح،ازيكسونگريوافراطوتفريطوبيتوجهيبهحدودومعيارهاپرهيزشود. بديهياستملاكتشخيصحدوسطوتعادلدراينميان،هماننظاممعياردينياست.» (مبانی نظری سند تحول آموزش و پرورش 1390 ) تربیت اخلاقی: «فرایند زمینه سازی و به کارگیری شیوههایی جهت شکوفاسازی، تقویت و ایجاد صفات، رفتارها و آداب اخلاقی و از بین بردن صفات، رفتارها و آداب ضد اخلاقی در خود یا دیگری است. » (بناری، 1379 : 541 ) تربیت اخلاقی «ناظربهرشدوتقويتمرتبهقابلقبوليازجنبهاخلاقيِحياتطيبهدروجودمتربياناست وشاملهمهی تدابيرواقداماتي است کهجهتپرورشايمانوالتزامآگاهانهواختياريمتربياننسبتبهمجموعهایازباورها،ارزشها و اعمال اخلاقيودرراستايتکوينوتعاليهويت اخلاقی ايشانصورتمیپذیرد.» (صادق زاده قمصری، 1387 : 299 ) تربیت اجتماعی: «جریانی که طی آن نظام تربیتی حاکم بر جامعه هنجارها، مهارتها، الگوها و قواعد مورد نیاز افراد جامعه و روابط هر فرد را شکل میدهد، تا افراد بتوانند بر اساس آموختههای خود، ایفای نقش نمایند. » (فرمهینی فراهانی، 1390 : 32 ) «تربیت اجتماعی در سه بعد مورد توجه است : 1- دانش : که مستلزم فراهم کردن اطلاعاتی درباره حکومت و روابط آن با مردم و ... است. 2- بعد عاطفی که مستلزم ایجاد گرایشهای عاطفی مناسب به غیر است. 3- بعد رفتاری که با ایجاد مهارتهای عملی لازم در افراد جامعه برای انجام گفت وگو، مشارکت در امور اجتماعی، اطاعت از قانون و ... محقق میشود. » (باقری، 1384 ) تربیت سیاسی: فرایند مستمر یادگیری است که به موجب آن افراد با نظام سیاسی و نقشهای ساسی خود در جامعه آشنا میشوند و هدفش شکل دادن به افکار، نگرشها و رفتارهای افراد در قالبهای سیاسی – اجتماعی مورد نظر است. تا بتوانند ارزشهای نام سیاسی خود را جذب و خود را با آنها منطبق سازند. (مرزوقی، 1379 ) «تربیت سیاسی مهارتهای لازم برای حضور زنده و فعال شهروند مسلمان را در عرصههای سیاسی ملی و جهانی فراهم میکند. » (حسنی، 1379 : 432 ) تربیت اقتصادی: اينساحتناظربهرشدتواناییهایمتربياندرتدبيرامرمعاشوتلاشاقتصاديوحرفهایاست. (امورينظيردركوفهممسائلاقتصادي،توانكارآفريني،پرهیز ازبطالتوپیکاری و ... )(خلاقی، 1387 ) ب ) تعریف عملیاتی: نقش: نقش شامل کلیه مؤلفههای مربوط به نگرش، ارزش و رفتار در قران و روایات است که در اثر برخورداری فرد از تربیت متعادل در وی ایجاد میگردد. مصداق: منظور از مصداق در این پژوهش مستندات روایی است که در پاسخ به سوالات از آنها استفاده میشود. فصل دوم مبانی نظری و پیشینه پژوهشالف ) مبانی نظری : 1)تربیت : «لغتی که به کمک آن معنا به قالب لفظ در میآید همیشه و نزد همه کس مفهوم و مدلول روشنی ندارد. از یک لغت واحد هر کسی استنباطی دارد که خاص خود اوست و با استنباط دیگران از همان لغت کم و بیش متفاوت است. این واقعیت که در بسیاری از موارد از نظر دور میماند، در تبادل نظرهای جدی درباره مسائل و به خصوص در جریان بحثهایی که مقدمه لازم عمل به شمار میرود، به خوبی آشکار میشود و چه بسا حصول توافق بین علاقهمندان به مسئله معینی را درباره راه حل مورد قبول اکثریت دشوار میکند. مثلاً معنای لغت کثیر استعمال تربیت نه تنها برای همهی کسانی که آن را به کار میبرند روشن نیست، بلکه اکثر متخصصان هم درباره آن اتفاق نظر کامل ندارند.» (شکوهی، 1385 : 19 ) «نظر به اینکه از راه تعلیم و تربیت میتوان موجبات رشد فردی و رفاه جمعی را فراهم نمود، این جریان در زندگی انسانی نقشی مهم دارد. با توجه به همین امر، تربیت مورد توجه اکثر مردم قرار دارد. مصلحان اجتماعی، روشنفکران و فیلسوفان همه درباره تربیت بحث میکنند و هر دسته از روی تجربیات خود درباره ماهیت و نقش آن به گفتگو میپردازند.» (شریعتمداری، 1388 : 74 ) «از آنجا که واژه تربیت دارای کاربردی گسترده و در نتیجه مبهم است، شایسته است که جنبههای گوناگون آن را با به کارگیری واژههایی چون آموزش، پرورش، و بار آوردن از یکدیگر متمایز کنیم و خود واژه تربیت را تنها برای رساندن تحول انسان به کار ببریم. آموزش بیش از هر چیز سپردن دانستنیهاست به دیگران. اما دانستنیها تنها آنگاه سودمندند که به کار آیند؛ و آموزش آنگاه به کار میآید که زمینهای برای پدید آمدن تغییری در متربی گردد. پرورش چنانکه گفته شد، یعنی شکوفاندن و به کار آوردن تواناییهای درونی و استعدادهای طبیعی. اما بار آوردن مفهومی است برای پدید آوردن دگرگونیهای معینی که ما آن را هدف میشمریم.» (نقیب زاده، 1390: 16 ) 2 ) تربیت اسلامی : با توجه به آنچه در بالا گفته شد روشن گشت تربیت دارای تعاریف بسیار متعددی است به طور کلی هر مکتب فکری با توجه مبادی هستی شناسی، ارزش شناسی و انسان شناسی خود به ارائه تعریفی از این فرآیند پرداخته است. تنوع تعریفی این مفهوم به حدی است که حتی در درون یک مکتب یا جریان فکری هم به چندین تعریف متعدد و متفاوت بر میخوریم. مکتب اسلام نیز به عنوان دینی که تمام شئون حیات انسانی را در برمیگیرد و هدف اساسی آن رشد انسان به عنوان خلیفه الله است در رابطه با این فرایند مهم دیدگاه ویژه خود را دارد. ظهور و بروز نگاه اسلام به چیستی، چرایی و چگونگی تربیت به شکل اصیل در قرآن و سیره اهل بیت وجود دارد اما علما و فلاسفه و دانشمندان اسلامی متاخر و معاصر نیز به این مقوله توجه ویژهای داشته و در باب آن به ارائه نظر پرداختهاند. «ابن سینا خود تعلیم و تربیت را تعریف نکرده، ولی با توجه به آرای ابن فیلسوف، پزشک و مربی برجسته میتوان گفت که ماهیت تعلیم و تربیت از نظر وی عبارت است از: برنامه ریزی و فعالیت جامعه و فرد، در جهت سلامت خانواده، رشد کودک و تدبیر شئون اجتماعی برای وصول انسان به سعادت در دنیا و پس از مرگ.» (اعرافی، 1383: 282 ) غزالی در تعریف تربیت چنین میگوید : «فن تربیت کنش و واکنشی است مهرآمیز، بخردانه، با روندی آهسته و پیوسته و بالنده، و با زمانی دست کم از گهواره تا گور، که در طی آن، کسی که فرهیخته است (مربی) رسالت دارد برای سعادت کسی دیگر (متربی) در پی برانگیختن و پروراندن هماهنگ و همه سویه همه نهادههای خدا آفرید او برآید، این فرایند مقدس، حق و نیاز فطری و طبیعی همگان است و اعمال درست آن همراهی با آفرینش آدمی است و در نهایت به سود جمع نیز میباشد. » (رفیعی، 1390 : 98 ) «تربیت، پرورش دادن است؛ یعنی استعدادهای درونی را که بالقوه در یک شیء موجود است به فعلیت در آوردن و پروردن. تربیت اسلامی به ایجاد وضعیت مناسبی اطلاق میشود که زمینه را برای بروز و ظهور استعدادهای فطری آدمی فراهم میکند و او را بالندهتر و کمال یافته تر میسازد.» (مطهری،1374: 57-56) «تربیت اسلامی عنوانی است که استعمال فراوانی یافته است، برای نشان دادن طرح اسلام در ساختن و پرداختن انسان به کار میرود. واژهی تربیت از ریشهی (ربو) و باب تفعیل است. در این ریشه، معنای زیادت و فزونی اخذ شده است و در مشتقات مختلف آن، میتوان این معنا را به نوعی بازیافت.» (باقری، 1388 : 51 ) «تربیت از این ریشه تغییرات مادی را میرساند و در قرآن نیز چندان مورد توجه نیست. تبیین تربیت اسلامی از این ریشه کاملاً غلط و تحریف شده است و متناسب با آنچه مد نظر مکتب اسلام است، نمیباشد. واژههای اساسی که در متون اسلامی بر مفهوم تربیت دلالت دارند عبارتند از : تطهیر، تزکیه، ربوبی شدن، ادب و رشد.» (ادیب، 1390 : 216 ) «به رغم دامنهی محدودی که کلمهی تربیت از ماده (ربو) داشت، مادهی (ر ب ب) و استعمال و مشتقات آن در ارتباط با انسان، فراخ نای وسیعی از آیات قرآن را در برگرفته است. (ر ب ب) دو عنصر معنایی دارد؛ مالکیت و تدبیر یعنی هم صاحب است و تصرف در مایملک از آن او و هم تنظیم و تدبیر مایملک در اختیار اوست.» (باقری، 1388 : 53 ) در المفردات، رب در معنای مصدری، معادل تربیت گرفته شده است، یعنی گرداندن و پروراندن پی در پی چیزی تا حد نهایت. (اصفهانی، 1390) «با تکیه به مفهوم ربوبیت، میتوان آنچه را که تربیت اسلامی گفته میشود چنین تعریف کرد : شناخت خدا به عنوان رب یگانهی انسان و جهان و برگزیدن او به عنوان رب خویش و تن دادن به ربوبیت او و تن زدن از ربوبیت غیر.» (باقری، 1388: 61 ) «ریشه تزکیه به معنى طهارت و پاكيزگى است البته معنى نموّ و زيادت نیز از آن استفاده میشود. » (قرشی، 1371 : 174 ) «کلمه تزکیه نیز به معنای رشد دادن چیزی به شکل مطلوب و شایسته است، به گونهای که خیرات و برکات از آن بروز کند. » (طباطبایی، 1385 : 418 ) واژه تطهیر نیز با معنای مشابهی در قرآن آمده است. این دو کلمه به صراحت به جنبه سلبی، یعنی حذف آلایشها و ناپاکیها اشاره دارند و به طور ضمنی، به جنبه ایجابی، یعنی حصول پاکی (در تطهیر) و یا رشد و نمو (در تزکیه) دلالت دارند. (امینی،1372 ) اگر بخواهیم این دو واژه را نیز با در کانون قرار دادن مفهوم ربوبی شدن، برای ارائه تعریف نهایی تربیت اسلامی، تبیین کنیم؛ باید گفت «واژه تطهیر بر هر سه بعد معرفتی، ارادی و عملی ربوبی شدن دلالت دارد، اما جنبه سلبی جریان ربوبی شدن را در کانون قرار میدهد. تزکیه نیز چون تطهیر به جنبه سلبی ناظر است، اما با دامنهای کوتاهتر از تطهیر، بیشتر به دو جنبه انتخابگری نیت و عمل مربوط میشود. » (باقری، 1388 : 112 ) «هر گاه سخن از رشد به ميان ميآيد مفاهيمي چون هدايت، خير، صلاح به ذهن متبادر ميشود و پيوسته داراي بار معنايي مثبت است. گاهي آن را به اصابت و رسیدن به واقع و صواب معنا كردهاند بر اين اساس ميتوان گفت، از آنجایی که حق یگانه ثابت واقع در نظام عالم است، منشأ و مبدأ بروز هر رشدی بوده و جزء به واسطه حق و اتصال به آن هیچ رشدی در هیچ شأنی رقم نمیخورد. گاهي اين كلمه را به معناي هدايت شدن در مسير خير و صلاح معنا كردهاند، كه در اين صورت نتيجه هدايت و غايت آن خواهد بود. » (اخوت، 1391 : 164 ) رشد در واقع اشاره به فرآیند تربیت و سلسله مراتب آن دارد. 3) انواعتربيت : «طبقهبنديمصاديقفرايندتربيت،كهپدیدهایكيفي،پيچيدهوگستردهاست،بر حسبملاکهایمتفاوتيمیتواند صورتپذيردكهمهمترینآنهاعبارتنداز:
که با توجه به این عامل تربیت دارای انواعی از این قرار میباشد: تربیت دوران جنینی نوزادی، کودکی اول و دوم، اوائل نوجوانی، نوجوانی، جوانی، میانسالی، بزرگسالی، اوائل نوجوانی، نوجوانی، جوانی، میانسالی، بزرگسالی و کهن سالی
که با توجه به این عامل تربیت دارای دو نوع عمومی و تخصصی میباشد.
که با توجه به این عامل تربیت دارای دو نوع الزامی و اختیاری است.
که با توجه به این عامل تربیت دارای دو نوع رسمی و غیر رسمی است.
تأملدرمفهومكليديحياتطيبه مندرجدرتعريفتربيتنشانمیدهدكهحياتطيبهاگرچهمفهومييكپارچهوكلياست،امادربردارندهشئونوجنبههایمتعددياستكهدر ارتباطوتعاملباهمديگر،اينمفهومپوياومتكاملرامحققمیسازند. ازآنجاكهاينشئوناستقلالنسبيدارندوبايد،علاوهبرتعييناهدافوانتظاراتيمشخصوضعیتهایمطلوببرايهريكازآنها زمینههایمناسبتحققآنهارانيزباعنايتبهخصوصياتهمينجنبههافراهمكرد بنابراین تربیت میتواندمتناسببااينشئونبهانواعی تقسیم گردد. تقسيمبندیهایمتفاوتيازساحتهایوجوديانسانبهعملآمدهاستكههيچيكجامعومانعنيستند. زيرااينگونهتقسيمبندیهااعتباريونسبیاندوآنچهواقعيتدارد،وحدتویکپارچگیوجودآدمياست. بنابراينتربيتمیتواندمتناسببااينشئونبهانواعذيلتقسيمگردد : 1- تربيتاعتقادی،عبادیواخلاقي:ناظربهآمادهسازيفردیو جمعیمتربياندرمسيراتحققشأناعتقادي،عباديواخلاقيحياتطيبه 2- تربيتزيستيوبدني؛ناظربهآمادهسازيفردیو جمعیمتربياندرمسيرتحققشأنزيستيوبدني حياتطيبه 3- تربيتاجتماعيوسياسي؛ناظربهآمادهسازيفردیو جمعیمتربياندرمسيرتحقق شأناجتماعيوسياسيحياتطيبه 4- تربيتاقتصاديوحرفهای؛ناظربهآمادهسازيفردیو جمعیمتربياندرمسيرتحقق شأناقتصاديوحرفهایحياتطيبه 5- تربيتعلميوفناوري؛ناظربهآمادهسازيفردیو جمعیمتربياندرمسيرتحققشأنعلمیوفناورانهحياتطيبه 6- تربيتهنريوزيباييشناختي؛ناظربهآمادهسازیفردیو جمعیمتربياندرمسيرتحققشأنزيباييشناختيوهنریحياتطيبه» (مبانی نظری سند تحول آموزش و پرورش، 1390) در ادامه به توضیح بیشتر شئونی که در سوالات به آنها اشاره شده است، میپردازیم. 3-1) تربیت اخلاقی : «در بیان قلمرو اخلاق آوردهاند: آنگاه که آدمی از بایدها و نبایدهایی که بیشتر به صورت روا و ناروا و یا پسندیده یا ناپسند عرضه میشوند، فراتر رود و به بازشناسی نیک از بد برسد و این شناخت ارزش نیک، او را به کردار شایسته برانگیزد، به قلمرو اخلاق رسیده و در راه انسان شدن گام نهاده است.» (نقیب زاده، 1385: 15) تربیت اخلاقی و بهینه سازی منشهای انسانی، از جمله اموری است که پیشینهای به درازای تاریخ داشته است. تربیت اخلاقی به معنای کار بست ویژه یافتههای تعلیم و تربیت برای تحقق اهدافی است که از حوزه علم اخلاق دریافت و پذیرفته شده است. تربیت اخلاقی در واقع فرایند زمینه سازی و به کار گیری شیوههایی جهت شکوفا سازی، تقویت و ایجاد صفات، رفتارها و آداب اخلاقی و از بین بردن صفات، رفتارها و آداب ضد اخلاقی در خود و دیگری است. با تأمل در این تعریف مشخص میشود که تربیت اخلاقی دو رکن دارد: یکی شناخت فضایل و رذایل و رفتارهای اخلاقی و ضد اخلاقی و دیگری به کار گیری شیوههایی جهت تقویت یا تضعیف آنها. از این رو تربیت اخلاقی حیطهای است که وام دار دو حوزه اخلاق و تربیت است، و از ان جا که در اخلاق بیشترین تأکید بر خودسازی و در تربیت بر دیگر سازی است. تربیت اخلاقی نیز خودسازی و دگر سازی را شامل میشود. (اسلامی، 1379 ) «فرایند زمینه سازی و به کارگیری شیوههایی جهت شکوفاسازی ، تقویت و ایجاد صفات ، رفتارها و آداب اخلاقی و از بین بردن صفات ، رفتارها و آداب ضد اخلاقی در خود یا دیگری است.» ( بناری ، 1379 : 541 ) تربیت اخلاقی « ناظربهرشدوتقويتمرتبهقابلقبوليازجنبهاخلاقيِحياتطيبهدروجودمتربياناست وشاملهمهی تدابيرواقداماتي است کهجهتپرورشايمانوالتزامآگاهانهواختياريمتربياننسبتبهمجموعهایازباورها،ارزشها و اعمال اخلاقيودرراستايتکوينوتعاليهويت اخلاقی ايشانصورتمیپذیرد.» ( صادق زاده قمصری ، 1387 : 299 ) 3-2) تربیت اجتماعی : «تربیت فرایندی مستمر است که در بستر جامعه شکل میگیرد. در واقع ابعاد اساسی و هویت فرد در تعامل با دیگران و از مسیر روابط گروهی شکل میگیرد. به همین دلیل تربیت اجتماعی، یکی از ارکان و ابعاد اساسی تربیت را تشکیل میدهد. این بعد از تربیت به لحاظ گستردگی، پیچیدگی و جامعیت، پوشش دهنده تمام نهادهای اجتماعی تربیتی است که از سویی رشد شخصیت فردی را به همراه دارد و از سوی دیگر میراث فرهنگی را به نسل آینده منتقل میکند. به همین دلیل اجتماعی شدن افراد جامعه، رسالت مهم برنامه ریزان و مربیان به شمار میرود. به عبارت دیگر تربیت اجتماعی نه تنها یکی از اهداف آموزش و پرورش است، بلکه یکی از اصول حاکم به آموزش و پرورش نیز میباشد» (عسگریان، 1368: 83) و از سویی نیز «به عنوان یکی از وظایف اصلی آموزش و پرورش مطرح شده است از دیدگاه کلان نیز، تربیت اجتماعی با توسعه ملیت رابطه مسلم، ضروری و انکار ناپذیر دارد و ظهور رشد و توسعه در یک جامعه، به تربیت اجتماعی در یک سطح مناسب بستگی دارد. »(شریعتمداری، 1380: 51 ) «تربیت اجتماعی از آن جهت یک مسأله است که تکلیف گذشته و آینده یک جامعه، به صورت عمیقی با آن در ارتباط است. گذشته جامعه از این جهت با آن در پیوند است که نحوه ارتباط نسل جدید با سنت و فرهنگ، بر حسب تصور ما از تربیت اجتماعی، تعیین میشود. آینده جامعه نیز با آن در پیوند است. از این جهت که نوع روابط و حیات اجتماعی ما در آینده متأثر سبک و سیاق تربیت اجتماعی است.» (باقری، 1379: 387) «تربیت اجتماعی در لغت به معنای رشد و نمو دادن ابعاد اجتماعی است و چون در مورد انسان به کار میرود مراد شکوفا کردن استعدادهای مدنی و جمعی آدمیان است اما در اصطلاح مقصود از تربیت اجتماعی پرورش جنبه یا جنبههایی از شخصیت آدمی است که مربوط به زندگی او در میان جامعه است تا از این طریق به بهترین شکل حقوق، وظایف و مسئولیتهای خود را نسبت به دیگر همنوعان، همکیشان و هممسلکان خود بشناسد و آگاهانه و با عشق برای عمل به آن وظایف و مسئولیتها اقدام کند. »(حاجی ده آبادی، 1377 : 115 ) مفهوم اجتماعی شدن و جامعهپذیری نیز مبین تربیت اجتماعی انسان است. اصطلاح اجتماعی شدن را در اصل روانشناسان اجتماعی، جامعهشناسان و پژوهندگان رشد کودک به کار بردهاند. اجتماعی شدن فرایندی است که طی آن کودک ناتوان به تدریج به شخصی خود آگاه، دانا و ورزیده در شیوههای فرهنگی، که در آن متولد گردیده است، تبدیل میشود. (فتحی، 1382) «مکتب پویای اسلام نیز با توجه به نوع نگرش خاصی که به انسان دارد، از یکسو او را مسئول رفتار خود میداند (قرآن، سوره انسان) و از سوی دیگر انسانها را مسئول وقایع اجتماعی میداند (کلکم راع و کلکم مسوول عن رعیته). فقدان تربیت اجتماعی مناسب در یک جامعه منجر به معضلات فراوانی برای افراد آن جامعه خواهد شد، لذا به عهده گرفتن امر تربیت اجتماعی از جمله وظایف مسئولین تربیتی، بلکه وظیفه حاکمان آن جامعه است.» (فر مهینی فراهانی، 1390: 32 ) تربیت اجتماعی جز از طریق خود آگاهی تک تک افراد جامعه و احساس همدلی و سازگاری بین افراد یک اجتماع محقق نمیشود. به فردی تربیت شده اجتماع اطلاق میگردد که همواره در صدد شناخت کاملتر از اجتماع خود و موقعیت آن است و برای بهبود روند امور و گسترش کار و حل مشکلات موجود به تفکر و تدبیر میپردازد و قادر است در وضعیتهای تازهای که رخ میدهد در ارتباط با حل مسئله تصمیم منطقی گرفته و اقدام نماید. (تابع الحجه، 1378 ) تربیت اجتماعی در سه بعد مورد توجه است : 1- دانش : که مستلزم فراهم کردن اطلاعاتی درباره حکومت و روابط آن با مردم و ... است. 2- بعد عاطفی که مستلزم ایجاد گرایشهای عاطفی مناسب به غیر است. 3- بعد رفتاری که با ایجاد مهارتهای عملی لازم در افراد جامعه برای انجام گفتوگو، مشارکت در امور اجتماعی، اطاعت از قانون و ... محقق میشود. (باقری، 1384 ) 3-3) تربیت سیاسی : «واژه سیاست در لغت به معنای«اصلاح امور خلق» «اداره کردن و حکم راندن بر رعیت» یا «ریاست نمودن» به کار رفته است (فرهنگ معین) در لغت نامه دهخدا، سیاست به معنای پاس داشتن ملک، حکومت، ریاست، داوری، مصاحبت و تدبیر آمده است؛ و در اصطلاح، تعریفهای گوناگون از سیاست عرضه شده است. وجه اشتراک این تعاریف این است که منظور از سیاست، مدیریت و تدبیر امور جامعه در مسیر زندگی معقول، همراه با عزت و رفاه عمومی است.» (قائمی،1378: 141 ) تربیت سیاسی یکی از شاخههای تربیت به معنای عام است. مفهوم تربیت سیاسی با جامعه پذیری پیوند محکمی دارد. تربیت سیاسی فرایند مستمر یادگیری است که به موجب آن افراد با نظام سیاسی و نقشهای سیاسی خود در جامعه آشنا میشوند، و هدف آن شکل دادن به افکار، نگرشها و رفتارهای افراد در قالبهای سیاسی- اجتماعی مورد نظر است تا اینکه بتوانند ارزشهای نظام سیاسی را جذب و خود را با آنها منطبق سازند. (مرزوقی، 1379). همان طور که اشاره شد مفهوم تربیت سیاسی با جامعه پذیری و جامعه پذیری سیاسی ارتباط نزدیک دارد. جامعه پذیری سیاسی به فرایند مستمر یادگیری اطلاق میشود که به موجب آن افراد ضمن آشنا شدن با نظام سیاسی از طریق کسب اطلاعات و تجربیات به وظایف، حقوق و نقشهای خویش در جامعه پی میبرند. (محمدی، 1380 ) به سخن دیگر جامعه پذیری سیاسی روندی است که در آن یک جامعه فرهنگ سیاسی خود را از نسلی به نسل دیگر منتقل میکند. تربیت سیاسی به مجموعهای از دانشها، مهارتها و نگرشهایی اشاره میکند که فرد را برای مشارکت مؤثر در فرایند سیاسی یک جامعه و جامعه پذیری سیاسی آماده میکند. جامعه پذیری سیاسی مستلزم دانستن انواع یادگیریهای سیاسی به شکل رسمی در همه دورههای زندگی است. (مرادی خلج، 1382 ) «با توجه به اینکه در تفکر اسلامی، حکومت، سیاست و هر چه مرتبط با آن است جز نقش وسیله برای رسانیدن جامعه به کمال، محل دیگری از اعراب ندارد، ما را به این نکته واقف میکند که هدف تربیت در چنین حکومتی نیز ساختن انسان کامل و یا به عبارت دیگر عبد صالح است. این انسان کامل هم میتواند به عنوان یک کارگزار در خدمت رسیدن حکومت به اهداف والایش باشد و هم میتواند به عنوان یک شهروند جامعه اسلامی با احساس مسئولیت نسبت به سرنوشت خویش مدافع و حامی نظام اسلامی حاکم برای جامعه خود باشد. » (فرمهینی فراهانی، 1390: 219 ) در واقع میتوان گفت تربیت سیاسی نوعی تربیت دینی در جنبه سیاسی آن است که هدف آن تربیت شهروندان آگاه و متعهد به ارزشهای اسلام، پرورش احساس مسئولیت و مشارکت در سرنوشت خویش و حاکمیت اسلامی جامعه، ایجاد مهارتهای اساسی در آنان برای دستیابی به رشد و تعالی الهی، و تقویت کارکردهای مطلوب حکومتی و جلوگیری از انحراف احتمالی آنها است. تربیت سیاسی فرایندی فراگیر و عمومی است که به منظور تربیت شهروندان مسئول و وظیفه شناس و پرورش کارگزاران کاردان و شایسته در اداره امور جامعه، تدریج اجرا میشود. (علیین، 1385 ) فرایند مستمر یادگیری است که به موجب آن افراد با نظام سیاسی و نقشهای اساسی خود در جامعه آشنا میشوند و هدفش شکل دادن به افکار، نگرشها و رفتارهای افراد در قالبهای سیاسی – اجتماعی مورد نظر است. تا بتوانند ارزشهای نام سیاسی خود را جذب و خود را با آنها منطبق سازند. (مرزوقی، 1379 ) «تربیت سیاسی مهارتهای لازم برای حضور زنده و فعال شهروند مسلمان را در عرصههای سیاسی ملی و جهانی فراهم میکند.» (حسنی، 1379 : 432 ) 3-4) تربیت اقتصادی : اينساحتناظربهرشدتواناییهایمتربياندرتدبيرامرمعاشوتلاشاقتصاديوحرفهایاست. (امورينظيردركوفهممسائلاقتصادي،توانكارآفريني،پرهیز ازبطالتوپیکاری و ... )(خلاقی، 1387 ) «ایجاد آمادگیهای لازم در متربی به نحوی که ضمن شناختن استعدادهای اقتصادی خود، بتواند آن را به بهترین وجه شکوفا سازد؛ و با اتخاذ میانهروی از منابع موجود به نحوی بهرهبرداری کند که ممکن و میسر باشد؛ و در طریق تولید، توزیع و مصرف، شریعت الهی را در نظر داشته باشد؛ و همهی این فعالیتها را در جهت قرب به خدا و کسب رضای او به انجام برساند. عناصر تعریف به شرح این میباشد: الف) ایجاد آمادگی توسط والدین در وهله نخست در خانواده و در گام دوم از سوی اولیا مدرسه و به ویژه معلم. ب) انان همچنین به شناخت استعداد اقتصادی شاگردان میپردازند. این کار عمدتاً در مدرسه انجام میشود؛ و به ویژه در نیمه دوم دبیرستان میسر میباشد، زیرا علایق و رغبتهای او در این سنین به ثبات و پایداری زیادی رسیده است. لذا با شناخت استعداد شاگرد، باید آن را به وی معرفی کرد. ج) در گام سوم، باید استعداد اقتصادی شاگرد شکوفا شود و لذا شناخت استعداد پیش نیاز آن میباشد. این کار از طریق حضور در کلاس دبیران مجرب میسر میشود. د) آموزش میانهروی هم آدمی را از بخل و امساک به دور میدارد و هم مانع اسراف میشود.» (ایمانی، 1391: 16 ) 4) اصل تربیتی : 4-1) تعاریف : «در فارسی و عربی، واژه اصول (جمع اصل) در چندین معنا به کار رفته است؛ از جمله آنهاست : اصل در معنای مقابل فرع، یعنی هر آنچه وجود فرع بدان وابسته است، مبدأ و مایه نخستین هر چیز، باعث و پدیدآورنده. » (رفیعی، 1390 : 129 ) «هر چند واژه اصل در هر موردی به کار رود، فیالجمله معنای پایه و اساس را افاده خواهد کرد، اما نباید گمان کرد که این واژه در رشتههای مختلف دانش، به یک نحو به عنوان اصطلاح به کار میرود. در واقع باید انتظار داشت که در هر قلمروی از دانش، « اصل »، معنایی متناسب با آن قلمرو داشته باشد. » (باقری 1388 : 85 ) «بحث درباره اصول تربیت پیچیده است زیرا برداشتهای متفاوت و گاه متناقضی از اصول تربیت وجود دارد. واژه اصول در ادبیات تعلیم و تربیت به یک معنا به کار نرفته است. برای مثال گاهی اصول به معنای دستهای از مبانی نظری و عقلی که ملاک عمل قرار میگیرد « هوشیار »، گاه به معنای راهنمای فکر در حل مسائل تربیتی « شریعتمداری »، گاه به معنای گزارههای تجویزی کلی که راهنمای فعالیتهای تربیتی است « باقری »، گاه به معنای عوامل و عناصر تعلیم و تربیت که از جهانبینی، ایدئولوژی و علوم دیگر برخاسته، به کار میرود .»(ابراهیم زاده، 1384 : 48 ) «در هر صورت اصول تعلیم و تربیت عبارتند از یک سری گزارههای تجویزی که لازم است مفاد آنها در تمام مؤلفههای تعلیم و تربیت جاری گردد برنامه ریزی فعالیتهای تربیتی با توجه به آنها صورت گیرد و اقدامت تربیتی نیز بر اساس این نوع گزارههای تجویزی هدایت کننده اجرا و ارزشیابی شود. اصول تربیت، تعیین اولویتها، تدوین محتوای آموزشی، تنظیم فرصتها و فعالیتهای یادگیری، تعیین رویکردهای مدیریتی، تخصیص منابع، به کارگیری روشهای تدریس، تعیین شاخصها و شیوههای ارزشیابی، تعیین رویکردهای کلان درسی و برنامهریزی آموزشی، نحوه ارتقا یادگیرندگان و یاد دهندگان، حدود و ثغور مشارکتهای اجتماعی و غیره را هدایت میکنند. »(علم الهدی، 1389 : 464 ) «اصولبانظرتركيبيبهمجموعمبانيتربيتوضعمیگردند. بهسخنديگر،هراصلممكناستناظربهمجموعهایازمبانيباشد. هرچند،اين اصول ماهيتيثابتونسبتاًپايداردارند؛وليمحدودیكاربردآنهاممكناستعامباشد به این معنا کهدرانواعتربيتو نسبتبههمهیعواملو نهادهایسهيمو تأثیرگذاردراينفراينداعتباردارندو يااصولخاص باشند که تنهادرمحدودیخاصيبهكارگرفته میشوند. » (مبانی نظری سند تحول آموزش و پرورش، 1390 : 183 ) 5-2) اهمیت و ضرورت اصول در تربیت : «از دید معنا شناختی، فهم معنا و مفهوم تربیت بر دیگر بحثهای آن مقدم است؛ اما از لحاظ فلسفی و زیر ساخت اندیشههای تربیتی، چنین مینماید که هیچ بحثی به پای اصول نمیرسد؛ تأثیر و حضور اصول در تعلیم و تربیت، حتی از مبانی هم ملموستر است و بدون فهم و دریافت درست اصول، در تربیت نمیتوان ره به جایی برد. اهمیت اصول در تعلیم و تربیت تا بدان جاست که برخی تربیت پژو هان، آموزش و پرورش را علم به اصول دانستهاند. »(هوشیار، 1380 : 8 ) «شناخت اصول و قواعد هر کاری و پایبندی به آن از مهمترین شرطهای توفیق در ان کار است بر آدمی واجب است که برنامه و عمل خود را مقرون به شناخت اصول کند تا نیروهای خود را در امور بیهوده صرف ننماید و بتواند از نیروها به صورت درست بهره بگیرد و توجه به اصول در هر کاری چنان ضروری است که با نادیده گرفتن آنها کار رو به تباهی میرود. این حقیقت در مورد امور تربیتی نیز صادق است و اگر اصول در تربیت ضایع شوند تربیت به سوی تباهی میرود. » (فقیهی، 1373 : 26 ) اکنون به برخی از ویژگیهای اصول تربیتی اشاره میگردد : 1-«اصل تعینی و کشفی است نه تعیینی و وضعی؛ یعنی نمیتوان با تکیه بر ذهن خود و یا حتی رایزنی با دیگران، چیزی را اصل نهاد و آن را ملاک رفتار تربیتی شمرد؛ زیرا اصل مقولهای عینی و غیر اعتباری و فرا ذهنی است که تن به خیال و مرام کسان نمیدهد. کشفی بودن اصول در دیدگاههای تربیتی دکتر هوشیار، اشتاینر، کومنیوس آمده است. » (شکوهی، 1385 : 136 ) 2- «اصل مقولهای عینی است و تابع دیدگاه شخصی و از امور نصبی و اعتباری نیست . 3-ثبوتا و در نفس الامر، اصل باید قابل تعمیم باشد اما اثباتا و در عالم واقع چنین نیست چه، اصولی که تا کنون شناخته شده است گاه قابل تعمیم نبوده است، مطلوب و قاعده آن است که اصل بر زمان و مکان باشد نه در زمان و مکان.» (بهشتی، 1388 : 57 ) 4- «اصل ابزار عقلانی کار مربی و گاه متربی و راهنمای آنهاست تا به وسیله آن به هدف تربیتی خود برسند 5-هر اصلی متناظر با هدفی است و اصول خاص را برای هدفهایی خاص باید به کاربرد. 6-اصول، کاربرد رفتاری دارند. 7-بین اصول، روشها و هدفهای تربیت پیوندی هست؛ یعنی، به وسیله اصول، روشهای درخور را برای رسیدن به هدفها برمیگزینیم. » (رفیعی، 1390 : 131) 5-4) اصول را از چه منابعی میتوان برگرفت : شناخت منبع اصول بسیار مهم است زیرا، تا بر منبعی واحد همداستانی وجود نداشته باشد، به اصول یگانه نمیتوان رسید و در واقع اگر منبع اصول درست شناخته نشود به اصول نمیتوان دست یافت. اشتاینر، هدفهای تربیت را منبع کشف اصول دانسته است. دکتر هوشیار، انتظارات مردم از مربی و نظام تربیتی، نیازهای انسان، زندگی فردی و جمعی، فرهنگ عصر، روان کودک را منبع شمرده است. دکتر شریعتمداری و دیگران نیز، با رویکردهای گوناگون منابعی را یاد کردهاند. باید گفت که این همه هست و نیست؛ زیرا تعیین یک یا چند منبع خاص حتی اگر پیرو اعتبار و دیدگاه شخصی نباشد نمیتواند جایگزین دیگر منابع باشد. آنچه مهم و البته مسلم مینماید این است که منبع اصول هر چه باشد سرانجام به انسان و به ویژه حیات کودک باز میگردد. (احمدی، 1373 ) 5-5) ارتباط اصول با دیگر عناصر تربیتی : اصل دارای رابطه یک جانبه با مبنا به معنای اشتقاق از آن است. اصلها همان قوانین حاکم بر اعمال تربیتیاند که با توجه به ظرفیتها و استعدادهای متربی، یعنی مبانی انسانشناسی شکل گرفتهاند. (تردست، 1391 ) «اگر چه این ارتباط به معنای اشتقاق یکپارچه در رابطه علت و معلول نیست. بلکه به معنای توجه به زیر ساختهای وجودی در تدوین قوانین تربیتی است. البته ممکن است تناظر یک به یک میان اصول و مبانی برقرار نباشد و برای مثال از یک مبنا چند اصل استنباط شود یا برعکس یک اصل به چندین مبنا ارجاع گردد. »(علم الهدی، 1389 : 464 ) «ارتباط اصل با هدف ارتباطی دو سویه است یعنی همان طور که اصل دخالت کاملی در نحوه وصل به هدف دارد و بدون تمسک به آن دستیابی به هدف میسر نیست. هر هدفی نیز میتواند برای تحقق خود اصولی را تجویز نماید با توجه به ماهیت اهداف در میابیم که هر هدفی متناسب با موضوع تربیت یعنی انسان در نظر گرفته میشود از این رو اصولی که با توجه به اهداف استخراج میشوند بدون عنایت به مبانی مورد ارزیابی قرار نمیگیرند. »(تردست،1391 ) «چنان که اصول بر مبانی استوارند، روشها نیز بر اصول مبتنیاند. البته اصول و روشها از یک سنخ هستند، زیرا هردو، دستورالعملند و به ما میگویند که برای رسیدن به مقصد و مقصود مورد نظر، چه باید بکنیم؛ اما تفاوت آنها در این است که اصول، دستورالعملهای کلی و روشها جزیتر هستند. »(باقری 1388 : 88 ) حاکمیت اصل بر روش صرفاً از لحاظ کارایی و سودمندی روش جهت نیل به هدف مورد نظر است. از این رو این که گفته میشود روشها از اصول اخذ میگردند به معنای این نیست که روشها معلول اصولند، بلکه اصول صرفاً تبیین کننده نحوه استفاده از روشها هستند. 5) اعتدال : 5-1 ) معناشناسی واژه اعتدال از منظر آیات : به منظور دست یافتن به معنای جامع و دقیق کلید واژهها، ریشهی کلید واژهها و مشتقات آنها در تمامی آیاتی که شامل این کلیدواژهها بوده است بررسی شده و علاوه بر آن به کتب لغت، به طور ویژه التحقیق، و تفاسیر رجوع شده است. 5-1-1) بررسی واژه عدل : 5-1-1-1) در برخی از آیات واژهی عدل و برخی از مشتقات آن به معنای معادل، جایگزین یا مثل آمده است: * يَحْكُمُ بِهِ ذَوا عَدْلٍ مِنْكُمْ هَدْياً بالِغَ الْكَعْبَةِ أَوْ كَفَّارَةٌ طَعامُ مَساكينَ أَوْ عَدْلُ ذلِكَ صِياماً لِيَذُوقَ وَبالَ أَمْرِهِ عَفَا اللَّهُ عَمَّا سَلَفَ وَ مَنْ عادَ فَيَنْتَقِمُ اللَّهُ مِنْهُ وَ اللَّهُ عَزيزٌ ذُو انْتِقامٍ (95 مائده) عدل برابر و معادل قرار دادن چیزی با چیز دیگر است. عدل (به فتح عين) چيزى را گويند كه معادل چيزى از غير جنس خود باشد، و عدل (به كسر عين) به معناى مثل است، (طباطبایی، 1374، ج 6 : 205)يعدلون از ماده عدل (بر وزن كذب) گرفته شده كه به معنى همتا و شریک وشبيه است. (مکارم، 1374، ج 6 : 27 ) 5-1-1-2) این واژه (عدل) و مشتقاتش در موارد بسیاری به معنای رعایت حق و دوری از افراط و تفریط در جنبههای گوناگون زندگی آمده است. «حد وسط بین افراط و تفریط از حیث نبود نقض یا زیادت؛ و این اعتدال و قسط حقیقی است؛ و به تناسب این ریشه بر اقتصاد، مساوات، قسط، استواء و استقامت اطلاق میشود. عدل مقابل جور است؛ و جور تمایل به چیزی است که خارج از متن حق قرار دارد مانند ظلم که تضییع و ادا نکردن حق است.» (مصطفوی،1360، ج 8 : 55) * وَ إِذا قُلْتُمْ فَاعْدِلُوا وَ لَوْ كانَ ذا قُرْبى وَ بِعَهْدِ اللَّهِ أَوْفُوا ذلِكُمْ وَصَّاكُمْ بِهِ لَعَلَّكُمْ تَذَكَّرُونَ (152انعام) 5-1-1-3) واژهی عدل به عنوان یکی از مراحل آفرینش انسان نیز آمده است. «خلق تکوین بر کیفیت خاص و تسویه همان توسط در اعتدال است. تسویه خاصتر از عدل و متاخر از آن است. همان طور که عدل همان توسط خاص، بدون نقص و زیادت است؛ و عدل اخص و متاخر از تسویه است. » (مصطفوی،1360، ج 8 :57) * الَّذي خَلَقَكَ فَسَوَّاكَ فَعَدَلَكَ (7انفطار ) «اين جمله ربوبيت توأم با كرم خدا را بيان مىكند و مىفرمايد: يكى از موارد تدبير او اين است كه: انسان را با همه اجزاى وجودش خلق كرد، و سپس به تسويهاش پرداخته، هر عضو او را در جاى مناسبش كه حكمت اقتضاى آن را دارد قرار داد، و سپس به عدلبندى او پرداخته، بعضى از اعضا و قوايش را با بعضى ديگر معادل قرار داد، و بين آنها توازن و تعادل برقرار كرد، كه مىبينيم هيچ عضوى از اعضاى او از معادلش قوىتر و سنگينتر نيست، در نتيجه اگر يكى از اعضايش نتوانست كار او را انجام دهد عضوى ديگر برايش قرار داده تا آن كار را انجام دهد.» (طباطبایی، 1374، ج 20 :369 ) «عدل دو ریشه اصلی دارد که متقابل و متضاد میباشند؛ یکی به استواء و دیگری به اعوجاج دلالت دارد. (که گاهی با حرف عن ساخته میشود) اصل در این ماده توسط و اعتدال (بین افراط و تفریط) بدون زیادت و نقصان، تقابل با ظلم و جور و وضع هر شی در موضعش میباشد و به این مناسبت است که به اقتصاد، مساوات، قسط، استقامت و تناسب عاری از تفاوت، عدل اطلاق میشود.» (عامری، 1363 : 223 نقل در خیرخواه مقدم 1379) با توجه به آنچه گفته شد میتوان حوزهی مفهومی واژه عدل و مشتقات آن را در معانی ذیل در نظر گرفت : 1-مصون بودن از انحراف، ضعف و سختی 2-رعایت حق بدون نقصان و زیادت 3-عدم افراط و تفریط 4-همتایی و همسانی، یکنواختی و معادل قرار دادن چیزی با چیز دیگر 5-عدم تضاد و تناقض 5-1-2) بررسی واژه قسط : 5-1-2-1) «قسط بهره و نصیب عادلانه را گویند.» ( خسروی حسینی، 1375، ج3 :189 ) * إِلَيْهِ مَرْجِعُكُمْ جَميعاً وَعْدَ اللَّهِ حَقًّا إِنَّهُ يَبْدَؤُا الْخَلْقَ ثُمَّ يُعيدُهُ لِيَجْزِيَ الَّذينَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ بِالْقِسْطِ وَ الَّذينَ كَفَرُوا لَهُمْ شَرابٌ مِنْ حَميمٍ وَ عَذابٌ أَليمٌ بِما كانُوا يَكْفُرُونَ (4یونس) 5-1-2-2) «قسط همان عدل است. اما در مقام اجرا و تحقق در خارج.» (مصطفوی، 1360، ج 9 : 258) بنابراین اکثر آیاتی که این واژه در آن به کار رفته است اشاره به مصادیق گوناگون رعایت عدل در مقام اجرا دارد . * وَ أَقيمُواالْوَزْنَبِالْقِسْطِوَلاتُخْسِرُواالْميزانَ ( 9 الرحمن) 5-1-2-3) قاسط از ماده قسط هنگامى به صورت ثلاثى مجرد استعمال شود (مانند آيات ذیل ) به معنى ظلم و انحراف از مسير حق است. (ابن منظور، 1414، ج7) * وَ أَنَّا مِنَّا الْمُسْلِمُونَ وَ مِنَّا الْقاسِطُونَ فَمَنْ أَسْلَمَ فَأُولئِكَ تَحَرَّوْا رَشَداً (14جن) «از آنجا که واژهشناسان و مفسران برای تبیین واژه قسط (عدل) را به کار گرفتهاند، میتوان نتیجه گرفت که بین قسط و عدل پیوند معنایی عمیقی به چشم میخورد. که البته عدل از گستره معنایی بیشتری برخوردار است وگویی قسط ابراز برپایی عدل یا از لوازم میباشد.» (خیرخواه مقدم، 1379) با توجه به آنچه گفته شد میتوان حوزهی مفهومی واژه قسط و مشتقات آن را به شکل ذیل بیان کرد : 1-بهره و نصیب عادلانه 2-عدم عدول از مسیر حق 3-بخشی از روزی که شما همهی مخلوقات میشود عدالت در مقام تحقق در خارج همچون عدالت در حکم و تقسیم جهت کپی مطلب از ctrl+A استفاده نمایید نماید |