سیاستهای آمریکا درعراق پس از صدام و پیامدهای آن بر موازنه قوا درخاورمیانهچکیده با حمله آمریکا به عراق در سال 2003 میلادی و اشغال آن و تلاش این کشور برای اجرای طرح خاورمیانه بزرگ و ایجاد دولتی سرمشق در خاورمیانه شاهد شکلگیری یک دوره کشمکش و رقابت بین بازیگران قدرتمند منطقهای از جمله جمهوری اسلامی ایران، ترکیه، عرستان سعودی و رژیم صهیونیستسی برای گسترش و نفوذ خود در این کشور و به تبع آن در منطقه خاورمیانه هستیم. سقوط صدام در سال 2003 برخلاف برنامههای آمریکا و کشورهای عربی که تلاش داشتند نظام سیاسی پس از صدام را مطابق میل خود شکل دهند و این کشور را در محور عربی – غربی در خاورمیانه تعریف کنند، موجب تغییر موازنه قوا به سود جمهوری اسلامی ایران شد. تغییر رژیم عراق و روی کار آمدن دولتهای همگام و هماهنگ با جمهوری اسلامی ایران در طی این دوره نشان از محکمترشدن حلقه ائتلاف محور مقاومت در مقابل محور غربی – عربی و چرخش موازنه قدرت به سود محور مقاومت بوده است. در این راستا تحقیق حاضر به بررسی سیاستهای آمریکا در عراق به عنوان نماد مداخلهگر خاورمیانه و پیامدهای آن بر موازنه قوا پرداخته و سعی کردهایم نشان دهیم برخلاف برنامههای آمریکا در عراق برای ایجاد دولتی هماهنگ با خود در منطقه این برنامه با شکست مواجه شد. لذا محور غربی – عربی در پی این شکست سعی کرده با جریان سازی و روشهای مختلف محور مقاومت را تضعیف کرده و موازنه قدرت را ایجاد کند. . لذا در این زمان است که تلاش برای پاره کردن زنجیر مقاومت و به هم زدن موازنه قدرت از طریق بحرانسازی در سوریه و سپس عراق در دستور کار قدرتهای بزرگ جهانی و منطقهای قرار گرفته است.
واژگان کلیدی: خاورمیانه، سیاست خارجی آمریکا، موازنه قوا،موازنه منطقهای، محور مقاومت
فهرست مطالب
فصل اول: طرح تحقیق و کلیات
1- بیان مسئله: همانگونه که پیشبینی میشد حوادث 11 سپتامبر فرصت طلائی را در اختیار امریکا قرار داد که از این وضعیت حداکثر بهرهبرداری را ببرد و به عبارت دیگر از این آب گل آلود، ماهی بگیرد. گرچه دولت امریکا پس از فروپاشی شوروی در اوایل دهه 1990دیگر رقیبی جدی برای خود در نظام بینالملل نمییافت، اما به نظر میرسید در تبیین نظام جدید بینالمللی نیز محدودیتهایی را احساس میکند. هرچند امریکا در دهه 1990 قدرت برتر جهانی بود، اما واقعیت این است که هیچگاه نتوانست در این دوره نظام تک قطبی مورد نظر خود را تثبیت کند. به عبارت دیگر، این دوره را باید دوره گذار در نظام بینالملل نامید.( سجادپور، 1380: 972) حوادث 11 سپتامبر را باید نقطه عطفی در شکل دادن به نظام بینالمللی در اوایل هزاره سوم دانست. ضربهای که در این روز به امریکا وارد شد میتوانست دو وجه داشته باشد. وجه اول اوج ضربهپذیری قدرت اول جهانی بود که میتوانست نظام بینالملل را به سمت یک نظام چند قطبی پیش ببرد. اما وجه دوم که در عمل اتفاق افتاد پاسخ سریع امریکا به این حوادثو تلاش آن برای اثبات استمرار نظام تک قطبی بود. تهاجم به افغانستان به عنوان ضعیفترین واحد سیاسی از طرف امریکا به عنوان قدرتمندترین کشور جهان، نشان داد که سیاست امریکا برای تثبیت نظام تک قطبی، بر، برخورد و سرکوب واحدهای ضعیف و نه قدرتمند، مبتنی است. مطرح کردن کشورهای دیگری همچون ایران، عراق و کره شمالی به عنوان محورهای اهریمنی نیز در قدم بعدی در همین چارچوب قابل ارزیابی است. به عبارت دیگر کشورهای درجه دو و سه که خواستار اتخاذ سیاستی مستقل در این نظام میباشند، اهداف امریکا را برای تثبیت نظام تک قطبی تشکیل خواهند داد. اما در این میان به نظر میرسد رژیم عراق به لحاظ عوامل متعدد بیش از هر کشور دیگری در معرض تهدیدات امریکا قرار داشت.( آسایشطلب طوسی، 1381: 792 ) امریکا در حمله به عراق اهداف اعلامی و اعمالی واقعی داشت. امریکا در اهداف اعلامی خود پس از 11 سپتامبر تعدادی از کشورها را کشورهای محور شرارت اعلام کرد که عراق از جمله آنها بود. در خصوص عراق بحث وجود سلاحهای کشتار جمعی و حمایت صدام از ترورریستها مطرح شد. اما واقعیت آن است که اهداف واقعی امریکا از حمله به عراق پس از حوادث 11 سپتامبر 2001 در چارچوب اهداف و طرحهای جهانی این کشور قرار میگیرد. امریکا پس از این تاریخ تلاش گستردهای برای معرفی خود به عنوان تنها ابرقدرتی که نظم جهان تک قطبی را ایجاد میکند، آغاز کرد. بر همین اساس با توجه به اهمیت راهبُردی و منابع انرژی خاورمیانه، امریکا قصد داشت تا این منطقه را به حوزه نفوذ انحصاری خود تبدیل کند. نقطه اجرایی کردن این طرح هم عراق بود. ایجاد نظام سیاسی جدید در قالب طرح خاورمیانه بزرگ که در پی اجرای آن کل ژئوپلتیک خاورمیانه دستخوش تغییرات شود، یکی از اصلیترین اهداف امریکا از حمله به عراق بود. در حال حاضر به نظر می رسد که امریکا با وجود آن که هزینه های زیادی را در عراق از نظر مالی و انسانی داده است، اما آنطور که باید و شاید دستاورد جدی در عراق نداشته تا این کشور را به یک متحد استراتژیک جدی خود در منطقه تبدیل کند. در سال 2011 نیز با توجه بهمشکلاتی که امریکایی ها در عراق داشتند، واشنگتن تلاش کرد تا با خروج نیروهای نظامی خود از این کشور هزینه های خود را کاهش دهد. با این وجود باز هم به نظر می رسد که امریکایی ها همچنان در این کشور به تلاش های خود ادامه می دهند. این روند بدان معنا نیست که آنها از تلاش خود در عراق دست برداشته اند. در حقیقت امریکایی ها قصد دارند تا در قالب روندهای سیاسی موجود اهداف خود را همچنان پیگیری کنند. اشغال عراق از سوی امریکا در سال 2003، سرنگونی صدام حسین و تغییر رژیم دراین کشور را می توان مهم ترین رویدادی تلقی کرد که به شکل گیری دوره جدیدی میان بازیگران منطقه ای، توازن قدرت در خاورمیانه و در مجموع تصویر نوینی از منطقه شده است. کشور عراق از نظر جغرافیایی با بازیگران مهم منطقهای از جمله ایران، ترکیه و عربستان سعودی همسایه است و تحولات آن بر این کشورها نیز تاثیرگذار است. قرار گرفتن عراق در مرکز خاورمیانه، باعث شده است تا تحلیل گران بسیاری آن کشور را « قلب خاورمیانه » بنامند. افزون بر این موقعیت ژئوپلتیک، عراق با دارا بودن حدود 115 میلیارد بشکه از ذخایر نفتی جهان، بعد از عربستان سعودی و ایران در جایگاه سوم قرار دارد و این امر باعث افزایش نقش و اهمیت آن در عرصه انرژی جهان، سازمان اوپک و همچنین بازیگری این کشور در سطح منطقه می شود. مجموعه عوامل و مولفه های فوق که به اهمیت تحولات عراق و پیامد های آن برای کشورهای منطقه منجر می شود، رویکردهایی متفاوت از سوی هریک از بازیگران منطقه ای را در این خصوص باعث شده است.(اسدی، 1387: 9-7)
با حمله آمریکا به عراق درسال 2003، اشغال این کشور و اختصاص حجم وسیعی از منابع مالی وانسانی و امکانات سیاست خارجی آمریکا به این موضوع، پیشبرد شرایط عراق براساس راهبردها و ملاحظات منافع ایالات متحده به اولویت اصلی دستگاه سیاست خارجی آمریکا تبدیل شد. مقامات آمریکا در ابتدا راهبرد ایجاد دولت الگو در عراق را مطرح ساختند، اما با عدم پیشرفت و تحقق اهداف این راهبرد، در سال 2005، راهبرد پیروزی در عراق مطرح شد. با افزایش مشکلات آمریکا در عراق، این راهبرد نیز به اهداف خود نرسید وسپس به تدریج از اواخر سال 2006 و اوایل سال 2007 ، راهبرد عدم شکست و خروج آبرومندانه و کم هزینه، مورد توجه مقامات کاخ سفید قرارگرفت.(احدی، 1387: 92-91) با گذشت زمان خسارتهای مادی و معنوی بر نیروهای آمریکایی افزایش یافت. مخالفت با استمرار حضور پر هزینه نیروهای نظامی آمریکا در عراق با مخالفت بیشتر سیاستمداران و نخبگان مواجه شد. و افکار عمومی مردم آمریکا و بسیاری از کشورهای منطقه و جهان با توجه به اشتباهات اساسی سیاستها و راهبردهای دولت بوش در عراق و استمرار ناامنی و بیثباتی در این کشور خواهان اصلاح سیاستها و خروج نیروهای نظامی از این کشورشدند. این سر در گمی از یک سو به دلیل عدم وجود شناخت و آگاهی عمیق از مردم عراق، اقوام، قدرت مرجعیت شیعه و نداشتن پیشبینی اشغال عراق بود و از سوی دیگر نداشتن یک استراتژی مشخص و پایدار برای دوران اشغال بود.. علیرغم تلاش آمریکاییها پس از سقوط صدام شرایطی در عراق حاکم شد که با پیش بینیهای آمریکاییها سازگار نبود و دولتی روی کار آمد که به ایران گرایش داشت و موازنه منطقهای را تغییر داد. دراین تحقیق تلاش خواهد شد تا سیاستهایی که دولت آمریکا در عراق پس از صدام به اجرا گذاشت، رابررسی کرده و پیامدهای این مجموعه سیاستها بر موازنه قوا درخاورمیانه را مورد پژوهش قرار دهیم.
2-اهمیت وضرورت تحقیق: اهمیت و ضرورت تحقیق از آنجا ناشی می شود که ایالات متحده امریکا به عنوان هژمون بین المللی بعد از سال 1991 سعی داشته با اجرای سیاست های متنوع در مناطق مختلف، بالاخص خاورمیانه به نیروی نظم دهنده تبدیل شود و حمله به عراق در سال 2003 فرصت مناسبی برای امریکا به وجود آورد تا در راستای این هدف خود سیاست هایش را به انجام برساند. در واقع عراق به عنوان یک کشور در موقعیت ژئوپلتیک خاص در خاورمیانه می توانست مکان مورد نیاز برای اعمال سیاست های آمریکا و علی الخصوص جمهوری خواهان و ادامه سیاستهای نظم نوین دهه 1990 آنها باشد. اهمیت این تحقیق با توجه به عواملی همچون سیاست های خصمانه امریکا در طی سه دهه گذشته و قرار دادن جمهوری اسلامی ایران در محور شرارت، در دکترین جرج بوش و حضور مستقیم دشمن شماره یک جمهوری اسلامی ایران در مرزهای فوری و امنیتی درک میشود. درپی اشغال عراق در سال2003 و از بین رفتن نظام دیکتاتوری صدام که در طول سه دهه حاکمیت رژیم بعث که مسبب سه جنگ ویران کننده و عامل اصلی حضور امریکا در خلیج فارس بعد از سال1991 و در پی آزاد سازی نیروهای داخلی که در طول این مدت سرکوب بوده و حضور نیروهای حامی منافع جمهوری اسلامی ایران در راس حکومت جدید عراق فرصت مناسبی برای ایران فراهم کرد تا از این فرصت به نحو احسن استفاده کند. در واقع حضور امریکا گرچه در ابتدا تهدید امنیت ملی ایران به شمار می رفت ولی طی شرایط خاص اشغال، ایران توانست این تهدید را به فرصت تبدیل کند. به صورتی که به زعم سیاست مداران و تحلیل گران گرچه امریکا به لحاظ نظامی در عراق موفق شد ولی این ایران بود که از جنبه سیاسی نهایت استفاده را برد و امریکا در پی این فشارها حاضر به تعامل با ایران شد. در پی سرنگونی رژیم صدام و روی کار آمدن شیعیان و تغییر هویت عراق از یک عراق سنی و متخاصم به عراق شیعی نقش آفرینی ایران و محور مقاومت در منطقه بیش از پیش شد.لذا ضروری است که تحقیق حاضر صورت گیرد تا جنبه های این تغییر وتحولات نمایان شود. منطق اهمیت عراق جدید در حوزه سیاست خارجی ، شکلگیری یک سری متغیرهای جدید همچون تقویت عنصر شیعی در ساخت قدرت و حکومت عراق ، روند حرکت عراق از یک دشمن استراتژیک به یک همکار منطقهای و به تبع آن، تعادل در سیاست ایران با منطقه و جهان عرب، و همچنین جایگاه عراق در روابط بینالملل و تنظیم سیاست خارجی ایران با قدرتهای بزرگ همچون امریکا و آثار آن بر امنیت و منافع ملی جمهوری اسلامی ایران از جمله متغیرهایی میباشد که به اهمیت موضوع انتخابشده میافزاید.
3- سوال اصلی: سیاستهای امریکا در عراق پس از صدام و پیامدهای آن بر موازنه قوا در خاورمیانه چه بوده است؟
4- فرضیه: سیاستهای امریکا در دوره پس از اشغال عراق در سال 2003 منجر به روی کار آمدن شیعیان در این کشور و موجب تغییر موازنه قدرت در خاورمیانهتا پیش از سال 2011 به سود محور مقاومت شده است.
5- متغیرهای تحقیق: متغیر مستقل: سیاستهای آمریکا درعراق پس از صدام متغیر وابسته: موازنه قوا در خاورمیانه
6- مفاهیم اصلی تحقیق : خاورمیانه، سیاست خارجی، موازنه قوا،موازنه منطقهای، امنیت منطقهای، محور مقاومت. 7- تعریف مفاهیم : 1-7 - خاورمیانه اصطلاح خاورمیانه را نخستین بار یک مورخ وابسته به نیروی دریایی آمریکا به نام آلفرد ماهان ( 1902 ) به کار برد. منظور وی از خاورمیانه منطقهای بود که خلیجفارس در مرکز آن واقع میشد و برای اشاره به آن اصطلاحات خاور نزدیک و خاور دور کافی به نظر نمیرسید. این اصطلاح هم چون اصطلاحات خاور دور و نزدیک، در جهان مبتنی بر مرکزیت اروپا ساخته شد. اما امروزه با وجود از بین رفتن مرکزیت اروپا این اصطلاح چنان متداول گشته است که حتی ساکنان خود منطقه، هرچند باکمی اختلاف در تعبیر حوزه دلالت معنایی، نیز آن را به کار میبرند.(بیومونت و دیگران، 1369: 2) با این وجود هیچگونه اجماع و تعریف واحدی در مورد مرزهای جغرافیایی و سیاسی خاورمیانه وجود ندارد. جغرافیدانان، مورخان، روزنامهنگاران و دیوانسالاران همگی از این اصطلاح استفاده میکنند، اما همگی هنوز تعاریف متفاوتی از آنچه که منظورشان است در ذهن دارند.( کمپ و هارکاوی، 1385: 35 ) برای مثال باری بوران کشورهای ترکیه، قبرس و سودان را که بخشی از خاورمیانه هستند را جزء این منطقه محسوب نمیکند. درحالیکه کشورهای الجزایر، تونس و مغرب را که بخشی از زیرسیستم کشورهای شمال آفریقا محسوب میشوند را جزئی از خاورمیانه محسوب مینماید.( جعفری ولدانی، 1388: 16-15 ) در این پایاننامه تعریف موسع از خاورمیانه مد نظر قرار گرفته است. بر این اساس خاورمیانه منطقهای است که شامل کشورهای ایران، ترکیه، عراق، سوریه، لبنان، اراضی خودگردان فلسطین، رژیم اشغالگر اسرائیل، اردن، مصر، عربستان، یمن، سودان، کویت، امارات متحده عربی، قطر، تونس، افغانستان و عمان میگردد.
2-7 - سیاست خارجی سیاست خارجی کشورها مجموعه موضعگیریها، اقدامات و تصمیماتی است که دولتهای ملی نسبت به یکدیگر و یا نسبت به سازمانهای بینالمللی اتخاذ میکنند و هدف اصلی آنها، تأمین منافع دولت ملی به عنوان واحدی یکپارچه است. سیاست خارجی متضمن کنش هردوست، یعنی ممکن است دولت خاصی مبتکر عمل باشد و یا در پاسخ به اعمال دیگران واکنش نشان دهند.( بشیریه، 1382: 215) سیاست خارجی عبارت است از یک استراتژی یا یک رشته اعمال از پیش طرحریزی شده توسط تصمیمگیرندگان حکومتی که مقصود آن دستیابی به اهدافی معین، در چهارچوب منافع ملی و در محیط بینالمللی است. به طور خلاصه میتوان گفت که سیاست خارجی شامل تعیین و اجرای یک سلسله اهداف و منافع ملی است که در صحنهي بینالمللی از سوی دولتها انجام میپذیرد. سیاست خارجی میتواند ابتکار عمل یک دولت و یا واکنش آن در قبال کنش دیگر دولتها باشد.( مقتدر، 1358: 132-131) و در تعریفی دیگر میتوان اینطور تعریف کرد که: جهتی را که یک دولت بر میگزیند و در آن از خود تحرک نشان میدهد و نیز شیوهی نگرش دولت را نسبت به جامعهي بینالمللی، سیاست خارجی میگویند.( خوشوقت، 1375: 145) در فرهنگ روابط بینالملل در تعریف سیاست خارجی چنین آمده است که: راهبرد یا شیوه برنامهریزیشدهی عمل که توسط مراجع تصمیمگیرندهی یک کشور در رابطه با سایر کشورها با نهادهای بینالمللی، به منظور نیل به اهداف معین که ذیل معیارهای منافع ملی تعریفشدهاند، طرح میشود. سیاست خارجی خاصی که توسط یک کشور اتخاذ میشود، ممکن است حاصل ابتکار خود آن کشور و یا واکنشی به ابتکارات صورت گرفته از سوی سایر کشورها باشد. سیاست خارجی روند پویایی است که طی آن، به منظور تعیین خط مشی و در راستای مساعی دیپلماتیک ناظر بر راهبردهای سیاسی، مضامین نسبتاً ثابت منافع ملی با شرایط قویاً متلاطم و متغیر محیط بینالمللی هماهنگ میشوند. ( پلنو، 1387: 34 )
3-7 - موازنه قوا موازنه قدرت به عنوان یک موضوع تاریخی توسط پژوهشگران، نویسندگان و نظریهپردازان مختلف مورد بررسی قرار گرفته است. مطالعه این نوع نوشتهها پراکندگی و عدم هماهنگی در معنی این واژه در ذهن جوینده به وجود میآورد. تلاش برای فهم نظریه موازنه قوا به بیش از پانصد سال بازمیگردد.موازنه قدرت به عنوان یک وضعیت ناشی از رضایت نسبی کشورها از تقسیم قدرت در میان آنان میباشد. موازنه قدرت به عنوان یک تمایل عمومی و قانون رفتار دولتها در پی پدید آمدن یک عامل بر هم زننده موازنه باعث ترس و وحشت اعضای سیستم خواهد گردید و آنان را به عکسالعمل متقابل وا خواهد داشت. موازنه قدرت به عنوان راهنمای دولتمردان، آنان را به عاقلانه عمل کردن وا میدارد و به علاوه به آنان میآموزد که همیشه برای ایجاد ائتلاف و اتحاد در آمادگی کامل به سر برده، تا بدین نحو بتوانند با برهم زننده موازنه مقابله نمایند. موازنه قدرت به عنوان اسلوبی برای حفظ خصوصیات سیستم بینالمللی زمانی کاربرد دارد که تمام اعضای جامعه بینالمللی بخواهند از این طریق هویت، استقلال و تمامیت ارضی خود را حفظ کنند.( علیبابایی، 1370: 17). موازنه قدرت، قانون رفتار دولتهاست، بدین معنا که آنان در صورت رویارویی با قدرتی مجاور و بر هم زننده تعادل، به تأسیس یک ائتلاف متوازن کننده مبادرت ورزیده واز ظهور قدرتی مسلط و برتر جلوگیری میکنند.( دوئرتی و گراف، 1372: 67 ) توازن قوا دارای معانی مختلفی است و تحلیلگران نتوانستهاند بر معنای واحدی اتفاق کنند. برخی آنرا وضعیت یا شرایطی دانستهاند که رضایت خاطر نسبتاً گستردهای از توزیع قدرت وجود دارد. به عبارت دیگر، قدرتهای مهم و عمده از نحوهی توزیع قدرت راضی هستند. مفهوم موازنهی قوا، بنا به مقتضیات گوناگون اوضاع بینالمللی، معانی مختلفی چون توزیع قدرت، تعادل قوا بین دو یا چند قدرت متخاصم، و تفوق نیرو پیدا کرده است. مثلاً ارنست هاس برای مفهوم موازنهی قدرت 8 معنا و مارتین وایت 9 معنا، و بالأخره کنت والتز 10 معنا در نظر گرفتهاند. اما در کلیهی این مفاهیم گوناگون، نوعی اتفاق نظر نسبت به موجودیت مفهوم قدرت وجود دارد. منظور آن است که در بطن نظریه موازنهی قوا این فرض نهفته است که همهی روابط بینالمللی ناشی از منافع ملی است که از طریق قدرت کسب میشود.( سیف زاده،1367: 49) اما تعاریف ارنست هاس، عبارتاند از: 1ـ هرگونه توزیع قدرت، 2ـ نوعی فرایند تعادل یا متوازنسازی، 3ـ استیلاء یا طلب استیلاء، 4ـ ثبات و صلح در حالت اتفاق قدرتها، 5ـ بیثباتی و جنگ، 6ـ سیاست مبتنی بر قدرت به معنی اعم، 7ـ نوعی قانون جهانشمولی تاریخی، 8ـ نوعی نظام و راهنما برای سیاستگذاران. به گفتهی اینیسال. کلود جونیور «مشکل توازن قدرت، نداشتن معنا نیست بلکه داشتن معانی بیش از حد است.( دوئرتی و گراف، 1372: 66) نگرش مورگنتا نگرشی سرزمین محور و استراتژی مدار است که در کنار سایر واقع گرایان، از کلاسیکها گرفته تا متأخران، اساس کارشان مفهومسازی قدرت است.(لیتل، 1389: 16) از نظر مورگنتا، اساس مفهوم موازنه بر دو پیشفرض اساسی بنا نهاده شده است: اولاً عناصری که باید متوازن گردند برای جامعه ضروری هستند یا حق وجود دارند، و ثانیاً، بدون حالت تعادل میان آنها، یکی از عناصر بر دیگران تفوق مییابد، به منافع و حقوق آنها تجاوز میکند و ممکن است نهایتاً دیگران را نابود و مضمحل کند و جایگزین آنها شود. اما از آنجا که هدف، علاوه بر حفظ همه عناصر سیستم، ثبات آن است، هدف تعادل باید جلوگیری از تفوق یکی از عناصر بر دیگری باشد. حفظ تعادل به این ترتیب صورت میگیرد که عناصر مختلف مجاز باشند گرایشهای متضاد خود را تا نقطهای ادامه دهند که گرایش هیچ یک از آنها چنان قوی نباشند که بر گرایش سایر عناصر تفوق یابد، اما گرایش هر یک به آن اندازهای قوی باشد که مانع از تفوق سایرین بر خود شود. ( مورگنتا، 1389: 289 ) از نگاه مورگنتا، موازنه قدرت به مثابه پیامد طبیعی و اجتنابناپذیر مبارزه قدرت، عمری به درازای تاریخ دارد، اما اندیشه نظری منظم، که در قرن شانزدهم آغاز شد، و در سدههای نوزدهم و بیستم به اوج خود رسید، عموماً موازنه قدرت را ابزاری حراستیمیدانند که اتحادی از دولتها، که نگران استقلال خود هستند، در مقابل طرحهای دولتی دیگر برای سلطه جهانی، که در آن زمان پادشاهی جهانی نامیده میشدند، از آن استفاده میکنند)مورگنتا، 1389: 315 ) برداشت مورگنتا از مفهوم توازن، بر گرفته از علوم طبیعی است. او هدف توازن را ممانعت از تفوق یکی از عناصر بر دیگری و نتیجه آن را پویایی و ماندگاری جمعی میداند.
4-7 - موازنه منطقهای در دوران پس از جنگ سرد موازنه قدرت در سطح منطقهای و جهانی مورد توجه قرار گرفته است. وظیفه موازنه قوای منطقهای حفظ استقلال کشورها و جلوگیری از بلعیدن آنها توسط دولت قوی تر میباشد. به هر حال امروزه نیز مانند گذشته موازنه قوا در سطح عمومی و یا منطقهای موجب ایجاد نظم میگردد. این سیستم نیز مانند عوامل دیگری هم چون حقوق بینالملل، مذاکره دیپلماتیک و جنگ در پی ایجاد جامعهای است که در آن هیچ یک از کشورها به آن اندازه قوی نشود که داعیه تشکیل امپراطوری و سلطه بر دیگران را داشته باشد.(علی بابائی، 1370: 45-144 ) در حوزه مطالعات منطقهای، موازنه قوا از ویژگی خاصی برخوردار است. این ویژگیها به ساخت فیزیکی منطقه به ویژه بخشبندی داخلی آن، حضور بخش مداخله گر و پیوند آن با سیستم جهانی و سیستم های کنترل آن نظم مرتبط میباشد. از سوی دیگر سطح و میزان انسجام داخلی منطقه نیز بخش دیگری از ویژگیهای سیستم موازنه قوای منطقهای و الگوهای رفتاری مرتبط با آن را تشکیل میدهد. از این منظر سیستم موازنه قوای منطقهای از بعد مدل فیزیکی دارای ویژگیهای است که با مدل کلاسیک آن متفاوت میباشد.از این به بعد سیستم و موازنه قوای منطقهای محل تلاقی دو نوع نظم سیستمی است. نخست هر منطقه جولانگاه دو نوع سیستم کنترلی است. از یک سو سیستم کنترل نظم جهانی و از سوی دیگر سیستم کنترل منطقهای با یکدیگر برخورد مینمایند. در این میان قدرت مداخله گر منطقهای به عنوان قدرت بزرگ جهانی حلقه چنین پیوندی است. از سوی دیگر تفاوت قدرت در سطح درون منطقه با سطح بینالمللی الگوهای رفتاری خاصی را از ناحیه واحدها سبب میگردد.( قاسمی، 1390: 493 ) 5-7 - امنیت منطقهای امنیت به عنوان یک مقوله مهم و حیاتی در حیات و سرنوشت کشورها از دیرباز مورد توجه قرارگرفته و بر نقش آن در حیات فردی و جمعی انسانها در قبال کشورها، مناطق وجهان تاکید شده است و همواره با تحول مفهومی همراه بوده است. در مفهوم امنیت آن چه که در ابتدا به ذهن میآید نبود تهدید نظامی یا به عبارت بهتر، عدم احساس تهدید نظامی است. اگر مفهوم «امنيت منطقه اي» را از نظر تركيب واژگاني در نظر بگيريم، داراي دو واژه «امنيت» و «منطقه اي» است .( مورگان، 1380: 40 ) هر دو واژه پيچيده است و تعريف قابلقبول مشتركي براي آنها وجود ندارد، و شايد بهترين راه براي نزديك شدن به اين موضوعات قياس و مقايسه باشد. پس با توجه به مشكلات نظري فراواني كه درباره اين دو واژه وجود دارد و با توجه به بررسي نظریههای موجود، تعريفي منطقي میتوان ارائه كرد كه عبارت است از اينكه «امنيت منطقه اي» مجموعه تمام تصورات و تعبيرات از امنيت ملّي است كه اعضاي يك نظام منطقهای در زماني خاص آن را به كار میبرند. بنابراين، امنيت يا ناامني منطقهای میتواند از مجموعه سطوح كشمكش در يك منطقه، اعتبارات نظامي و نهادها و اتحاديههاي جمعي به دست آيد.( افتخاری،1381: 266 ) مفهوم «مجموعه امنیتی منطقهای»برای نخستین بار توسط باری بوزان درکتاب مردم، دولتها و هراس مطرح گردید.بوزان برای تعریف و مشخص نمودن مجموعه امنیتی منطقهای ویژگیهایی را برای آن متصور است. در این رابطه وی اشاره دارد که «از لحاظ امنیتی منطقه به معنای شبه سیستم مشخص و مشهوری از روابط امنیتی بین مجموعهای از دولتهاست که از لحاظ جغرافیایی نزدیک یکدیگر باشند»( بوزان، 1387: 213 )در این تعریف، دو نکته مهم و برجسته وجود دارد. نخست وجود شبکهای از روابط امنیتی میان واحدهای سیاسی و دیگری وجود نزدیکی جغرافیایی میان اعضای مجموعه. نکته مهمتر همانگونه که اشاره گردید وجود الگویی از روابط امنیتی میان اعضاء میباشد که در واقع زیربنای اصلی شکلگیری یک مجموعه امنیتی منطقهای را تشکیل میدهد و از طرف دیگر باعث تمایز این مجموعهها از سایر اشکال گروهها و احتمالاً مجموعههای اقتصادی، فرهنگی و ... میشود. دیگر ویژگی تشکیلدهنده یک مجموعه امنیتی منطقهای از نظر بوزان، وجود "الگوی دوستی و دشمنی میان دولتها" میباشد. منظور وی از دوستی بیان این مطلب است که در روابط میان دولتها طیف وسیعی از دوستی واقعی تا انتظار حمایت و حفاظت را شامل میگردد و منظور او از دشمنی اشاره به روابطی میان واحدهاست که در آن سوءظن و ترس حاکم باشد.( بوزان، 1387: 215 ) بنابراین وجود الگوی دوستی و دشمنی شرطی اساسی برای تشکیل یک مجموعه امنیتی منطقهای در دیدگاه بوزان میباشد. به خصوص وجود سوءظن و ترس در روابط و تعاملات امنیتی میان اعضای مجموعه مهم خواهد بود. زیرا با توجه به تعریفی که در ادامه از مجموعه امنیتی خواهد آمد وجود در واقع وجود ترس و هراس است که باعث میشود تا اقدامات هر یک از اعضای مجموعه موقعیت سایرین را به خطر اندازد.شرط دیگر در شکلگیری یک مجموعه امنیتی منطقهای از نظر بوزان، وجود "وابستگی متقابل شدید" میان گروهی از کشورهاست که اعضای این مجموعه را تشکیل میدهند. وی بیان میدارد که مجموعه امنیتی در جایی وجود دارد که شبکهای از روابط امنیتی شدید میان برخی از کشورها امنیت آنها را به هم پیوند زده و امنیت آنها را از سایرین جدا نموده باشد. بطوریکه شدت وابستگی متقابل امنیتی در میان اعضای مجموعه در مقایسه با واحدهای خارج از مجموعه بیشتر باشد.( بوزان، 1387: 219) منظور از وابستگی متقابل امنیتی نیز تاٴثیر و تاٴثر اعضای تشکیلدهنده مجموعه میباشد به طوریکه هر گونه تغییر و تحول در موقعیت یک بازیگر در مجموعه باعث ایجاد تغییر و تحول در موقعیت سایر اعضای مجموعه گردد.(عبدالله خانی، 1383: 279) بدین ترتیب میتوان یک خصیصه مهم برای شناسایی مجموعههای منطقهای را مورد شناسایی قرار داد که مانع از تعریف و تشخیص گسترده مجموعههای منطقهای میگردد. بدین گونه و با توجه به اولین معیار یعنی قرابت جغرافیایی، وجود الگوی دوستی و دشمنی و به خصوص این مورد اخیر یعنی وابستگی متقابل امنیتی وجود شبکهای از روابط امنیتی میان اعضا سبب میشود تا در بسیاری از نواحی عدم شکلگیری مجموعههای امنیتی منطقهای را شاهد باشیم. به عنوان مثال میان کشورهای واقع در آفریقای مرکزی با وجود قرابت جغرافیایی، به دلیل نبود الگوهای مستحکم دوستی و دشمنی و نیز فقدان وابستگی متقابل شدید میان کشورهای این ناحیه نمیتوان شکلگیری یک مجموعه امنیتی منطقهای را انتظار داشت.
6-7- محور مقاومت
محور مقاومت اصطلاحی سیاسی است که نخستین بار توسط روزنامه لیبیایی (به عربی: الزحف الأخضر) در مقابل اصطلاح محور شرارت که توسط جورج دبلیو بوش در سال ۲۰۰۲ مطرح شد، عنوان شد و در آن عنوان شده بود که کشورهایی که رئیسجمهور آمریکا از آنها با عنوان «محور شرارت» نام میبرد، در اصل کشورهای «محور مقاومت» در مقابل ایالاتمتحده آمریکا و تلاش آن برای سلطهگری بر سایر کشورها محسوب میشود. امروزه عنوان محور مقاومت به کشورها و تشکلهایی اطلاق میشود که هدفشان مقابله با نفوذ صهیونیست و امپریالیسم در منطقه خاورمیانه میباشد. این کشورها و گروهها عبارتاند از: جمهوری اسلامی ایران، سوریه، حزبالله لبنان، حماس (fa.wikipedia.org/wiki ) از دیدگاه نگارنده محور مقاومت شامل محوری است که در مقابل توسعهطلبی رژیم اسرائیل و آمریکا در منطقه خاورمیانه مقاومت میکند و شامل کشورهای جمهوری اسلامی ایران، عراق، سوریه، لبنان و جنبش حماس است. 8- پیشینه تحقیق: از جمله کتابها و مقالاتی که در ارتباط با موضوع این پایاننامه منتشر شده، میتوان به کتاب " ایران و امریکا : تعامل در عرصه عراق" گردآوریشده توسط افسانه احدی از انتشارات پژوهشکده تحقیقات استراتژیک اشاره کرد که در سال 1387منتشر شد و در مقاله سوم آن با عنوان « نقد نظریه نقش منطقه ای ایران » عمدتاً به نقش ایران در عراق پرداخته شده و به ویژه این مسئله مورد نظر قرار گرفته است که سیاستهای خاورمیانهای امریکا و شرایط منطقه متأثر از این سیاستها، تا چه حد چنین نقشی را تقویت یا تضعیف میکند. در مقاله چهارم با عنوان « رویکرد امریکا در عراق وشرایط ایران» عمدتاً به بررسی دلایل شکست سیاستها و استراتژی امریکا در عراق پرداخته و از طرف دیگر سیاستهای جدید امریکا را مورد تحلیل قرار داده است. در این رابطه پیامد سیاستهای جدید امریکا در عراق و منطقه مورد تحلیل قرار گرفته، به ویژه برخی سیاستهای مبنی بر مسلح ساختن گروههای سنی، به عنوان عاملی برای رفع بحرانهای آینده در عراق و حتی کل منطقه دانسته شده است. از دیگر کتابهایی که به این مسئله پرداخته است،کتاب «ایران، عراق جدید و نظام سیاسی _ امنیتی خلیج فارس » نوشته دکتر کیهان برزگر میباشد که با همکاری مرکز تحقیقات استراتژیک در سال 1387 چاپ شده است. این پژوهش کوششی مقدماتی برای تبیین تغییرات بعد از سقوط صدام در عراق و محیط منطقهای آن بوده و بر این باور است که تحولات عراق در درجه اول منجر به تغییرات جدید ژئوپلتیکی در منطقه شده که نتیجه آن جابجایی در میزان نقشها و اهمیت بازیگران منطقهای و فرا منطقهای بوده و در درجه دوم، بحران عراق چشم اندازهای قدرت و سیاست در سطح منطقه خاورمیانه و خلیجفارس را تغییر داده و تضادها و واقعیتهای ساخت پیچیده قدرت و سیاست را در سطح خاورمیانه آشکار کرده است. کتاب عراق پس از صدام و بازیگران منطقهای گردآوریشده توسط علیاکبر اسدی از انتشارات پژوهشکده تحقیقات استراتژیک در سال 1387 میباشد نیز از دیگر پژوهشهای است که به مسائل عراق جدید پرداخته و سیاست کشورهای تأثیرگذار در منطقه همچون ایران، عربستان، ترکیه و اسرائیل را به ترتیب بررسی کرده، که این خود نمایانگر تلقی این کشورها از شکلگیری دوره جدیدی از تعاملات میان بازیگران منطقهای، توازن قدرت در خاورمیانه و در مجموع تصویر نوینی از منطقه پس از سقوط صدام را ارائه مینماید. کتاب قدرت نرم سیاست خارجی امریکا، نوشته ترزا رینولد و ترجمهشده توسط مجید رسولی از انتشارات دانشگاه امام صادق در سال 1389 نیز کتابی است که به بررسی قدرت نرم در دو دوره جنگ امریکا علیه عراق در سالهای 1991 و 2003 از لحاظ استفاده از قدرت نرم پرداخته و خاطرنشان میکند که چربش قدرت سخت امریکا در جنگ 2003 باعث شد که سیاستهای امریکا موفقیت چندانی نسبت به جنگ 1991 کسب نکند. کتاب چشمانداز عراق آینده؛ بررسی روندهای داخلی و خارجی به اهتمام غلامرضا خواجه سروی از انتشارات مطالعات راهبردی در سال 1390به بررسی چشمانداز و افق عراق آینده در دو عرصه داخلی و خارجی پرداخته و با اشاره به جایگاه عراق در حوزه سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران تغییر رژیم بعثی و دگرگونی در ساخت قدرت عراق، این حادثه را نقطه عطفی در تاریخ روابط دو جانبه به شمار میآورد و خاطرنشان میسازد که این واقعه به ایفای نقش مسلط منطقهای ایران در خلیجفارس کمک کرده و درعینحال چالشها و تهدیداتی را متوجه ایران ساخته است که نگرانی اعراب از افزایش قدرت تهران، بالا گرفتن تنش در روابط ایران و آمریکا و ابهام در وضعیت عراق از جمله آنها میداند. کتاب خاورمیانه ویژه تحولات عراق از انتشارات موسسه فرهنگی مطالعات و تحقیقات بینالمللی ابرار معاصر تهران در سال 1387 با ارزیابی تحولات عمومی و راهبردی عراق به عنوان یکی از تأثیرگذارترین همسایگان بر محیط امنیت ملی ایران، ضمن مشاهده هدفمند تحولات و رویدادهای این کشور به گردآوری اطلاعات پرداخته و در دو حوزه کلی، رویدادهای عمومی شامل سیاست خارجی و داخلی و تحولات راهبردی عراق را مورد توجه قرار داده است. ازجمله مقالاتی که در این رابطه قابلذکر میباشد ، مقالهای تحت عنوان« استراتژی کلان: پیامد جنگ عراق وخاورمیانهی جدید و قدیم» نوشته آنتونی اچ کوردزمن، ترجمهشده توسط محمدجواد موسوی از انتشارات مطالعات دفاعی و امنیتی در سال 1382 است که در به بررسی پیامدهای این جنگ بر دول منطقهی خاورمیانه و خلیجفارس پرداخته است. در این راستا، تهدیدها و فرصتهایی که در این جنگ در برابر دول منطقه قرار میگیرد به طور جداگانه بررسی و در ادامه موانع و مشکلاتی که ایالاتمتحده برای ملتسازی در عراق و تداوم حضور نظامی خود در منطقه با آنها روبه رو است را مورد تجزیه و تحلیل قرار داده است. مقالهای دیگر با عنوان « تجزیه و تحلیل سیاست خارجی آمریکا در عراق پس از 11 سپتامبر 2001» نوشته محمد زروندی و فاضل فیضی از انتشارات فصلنامه علوم سیاسی در سال 1390 به بررسی استراتژی های آمریکا در خاورمیانه به صورت گذرا پرداخته و در نهایت به استراتژی های امریکا در طول اشغال عراق پرداخته و به طور کلی تغییرات گستردهای که در سیاست خارجی امریکا پس از 11 سپتامبر رخ داده است میپردازد و عواملی باعث این تغییرات شده است را نام میبرد. از جمله مقالات دیگر که درخور توجه میباشد و به زبان عربی نوشته شده است مقاله « ایران و خاورمیانه جدید» نوشتهشده توسط حماده امل در سال 2003 در مجله سیاست بینالملل میباشد که نویسنده در این مقاله با اشاره به این که خاورمیانه با توجه به نزاع دائمی میان کشورهای منطقه نه تنها هیچگاه آرامش و ثبات نداشته این عدم ثبات و استقرار را همیشه در بطن و متن خود خواهد داشت. نویسنده این سؤال را مطرح میکند که چه کشورهای در خلال اجرای برنامههای امریکا در عراق مشکلاتی برای امریکا ایجاد خواهند کرد؟ و در پاسخ به کشورهای ایران و ترکیه را به عنوان کشورهای مخالف امریکا در عراق و کشورهای عربی را به عنوان همپیمان امریکا نام میبرد. و همچنین این سؤال را که آیا امکان توافق و همکاری بین ایران و امریکا در قضیه عراق وجود خواهد داشت که پاسخ آن را به آینده موکول میکند. مقاله دیگر که با عنوان « چشم انداز اسرائیل: جنگ عراق و بعد از آن» نوشته عماد جاد به زبان عربی، انتشارات مجله سیاست بینالملل، سال 2003 به چاپ رسیده است. نویسنده در این مقاله اشاره میکند که رژیم صهیونیستی نفع برنده اصلی از تغییر رژیم بعث میباشد که این امر به واسطه هماهنگی سیاستهای این کشور با ایالاتمتحده امریکا در منطقه خاورمیانه صورت گرفته است. ولی چشمانداز این تغییر را به این دلیل که شاید منافع دولت آینده عراق و رژیم صهیونیستی در تعارض قرار گیرد برای این رژیم مبهم ارزیابی میکند. مقاله با عنوان « عملیات عراق و تاثیر آن بر ایران » نوشته امیر سعید ایروانی در سال 1388 از انتشارات فصلنامه روابط خارجی به بررسی عملیات عراق در عراق و نتایج آن میپردازد. سؤال محوری این مقاله این است که چرا آمریکا وارد جنگ عراق شد؟ آیا گریزی از جنگ نبود؟ آیا آمادگی برای دوران پس از جنگ ایجاد شده بود؟ آیا شناخت کافی نسبت به شرایط بعد از جنگ وجود داشت؟ فرضیه اصلی این پژوهش این میباشد که عدم شناخت کافی نسبت به واقعیتهای صحنه عراق و در نتیجه استراتژیهای نامناسب ناکامی عملیات آمریکا در عراق در ابعاد مختلف را در پی داشته است. در این راستا ابتدا به سیاستهای آمریکا در عراق تا پیش از حمله به این کشور اشاره شده است. سپس به وضعیت داخلی عراق و در بخش دیگری به نگرانیهای ایران از حمله آمریکا به عراق پرداخته است. ویژگیهایی که تحقیق حاضر را از پژوهشهای قبلی متمایز میسازد وجود دیدی کلی و همه جانبه نسبت به مسائل و تحولات و پیامدهای تحولات پس از تغییر رژیم صدام و همچنین استفاده و پیاده کردن چارچوب نظری موازنه قدرت و دیدی چارچوب مند به این مسئله بوده است. که در تحیقات دیگر یا این دید وجود نداشته و یا به صورت ناقص به آن پرداخته است. و دامنه زمانی آن نسبت به دیگر تحقیقات مدت بیشتری را در برگرفته است. 9- اهداف تحقیق: این تحقیق در صدد میباشد که اولاً سیاست دولتهای آمریکا را به عنوان کشوری که مداخله و تأثیر مستقیم در سرنگونی رژیم دیکتاتوری صدام حسین را بر عهده داشته و همچنین در ایجاد تأثیرات بعد از اشغال عراق، از جمله تغییرات در ساختار حکومتی و نقش اجرایی آن در برقراری ارتباط بین گروههای مختلف و معارض عراقی، حامی و الگو دهنده به ساختار دموکراتیک، حافظ امنیت عراق به مدت 8 سال و کلیه سیاستها و استراتژی های امریکا را مورد بررسی قرار دهد. ثانیاً نقش و تأثیرگذاری کشورهای قدرتمند خاورمیانه همچون جمهوری اسلامی ایران، ترکیه، عربستان، اسرائیل در پی این رخداد تحول ساز در منطقه ژئو استراتژیک خاورمیانه و بررسی اینکه در پس این رخداد کفه ترازوی قدرت در منطقه به نفع چه کشورهای سنگینی کرده مورد واکاوی قرار میدهد. به عبارت بهتر تأثیر سقوط صدام بر موازنه قوا در خاورمیانه از اهداف اصلی این تحقیق است. به طور کلی میتوان گفت اهداف تحقیق توصیف شرایط تأثیرگذار بر تصمیمات سیاستمداران امریکا در طول اشغال عراق و عواملی که باعث تغییر در استراتژی دولتمردان امریکا ، که به نوبه خود باعث سردرگمی آنها در عراق شد و پیامد این سیاستهای نسبتاً متضاد بر تغییر موازنه قوا در خاورمیانه، که قبل از آن عمدتاً در جهت حامیان منافع امریکا وبر ضد کشورهای مخالف و بر هم زننده تعادل قوا بوده میباشد. 10- روش تحقیق و ابزار گردآوری اطلاعات: روش تحقیق مورد استفاده در این پژوهش توصیفی _تحلیلی است. روش توصیفی مجموعهای از ارزشهاست که هدف آن توصیف کردن شرایط یا پدیدههای مورد بررسی میباشند، همچنین در این تحقیق سعی شده است به روش تحلیلی نیز پرداخته شود. ابزار گردآوری اطلاعات نیز کتابها، مقالات، اسناد و یادداشتهایی است که در این مورد نوشته شده است. همچنین در این پژوهش از سایتهای معتبر اینترنتی نیز برای جمعآوری اطلاعات استفاده شده است.
11- سازماندهی تحقیق: این پژوهش شامل پنج فصل است. در فصل نخست کلیات و طرح تحقیق قرار دارد. فصل دوم شامل چارچوب نظری و مفهومی است. فصل سوم عوامل تأثیرگذار بر اشغال عراق توسط ایالاتمتحده را مورد بررسی قرار میدهد. فصل چهارم سیاستهای و راهبردهای آمریکا پس از سقوط صدام را مطالعه میکند و فصل پنجم تأثیر سیاستها و راهبردهای آمریکا پس از اشغال عراق بر موازنه قدرت در منطقه خاورمیانه را مورد بررسی قرار میدهد و در پایان نیز نتیجهگیری و آزمون فرضیه اصلی قرار دارد. جهت کپی مطلب از ctrl+A استفاده نمایید نماید |